2006/08/21
وحيد قاسمی
البته اين اول بار نيست و آخر بار هم نخواهد بود كه اگر كسی حتا به گذری از كوچهباغِ تهآتر قصدِ عبور هم كند، عاقبت در اين مملكت اگر هم از غمِ نان و اين مزخرفات كه حضرات مد كردهاند از پای نيفتد از تيغِ زبانِ حسدورزان و كوتهبينان و تنگنظران مصون نخواهد ماند و وحيدِ قاسمی نيز البته استثنا نبود اگرچه برایِ من سخت خندهدار جلوه میكند كه يكی از مبادیِ اخلاقترين مردانِ جهان كه در و ديوارهایِ كوچههایِ تمامِ شهرهایی كه او گذشته گواهی میدهند كه از پاكی و نجابت و اصالت سرِ سوزنی كم ندارد كه شگفتیِ من آن است كه چهگونه در اين دنيایِ گرگسان از گزندِ پلشتیها در امان میماند از فرطِ پاكی و مهربانی و شكنندهگی، در پايتختِ فرهنگیِ جهانِ اسلام كه اين پايتختها هم عجب حكايتی هستند در اين ملكِ غريب از گزندِ بدزبانیها در عذاب است برایِ روزی كه در نمايشي به كارگردانیِ من نجيبانه نقشِ عاطفه نشانده بر گسترهیِ مقدسِ صحنهیی كه جز با وضو قدم نگذاشته بر آن و البته خوشبختانه هماكنون از از متخصصان معماری و صاحبانِ انديشه در اين وادی است و بسيار از او چيز آموختهام و مديوناش هستم. خدایاش يار باد كه چند روزی عكساش به اتفاقِ مهديهیِ حسيني كه او نيز از دخترانِ خوبِ اهلِ هوایِ صحنه بود و هست و البته همسرِ سعيدِ اسدیِ نازنين كه از نوابغِ اين زمانهیِ تنهایی و سكوت به شمار میآيد، اين صفحهیِ ناچيز را آراسته بود و اينك به كوریِ چشمِ آن نوحسودان كه دوستِ دانشمنداَم را آزردهاند، عكس تازه میكنيم و خاطره تازهتر. يا علی مدد!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد