تهآتر كارش چيست؟ اصلا مهمترين اتفاقی كه تهآتر را همواره در بحرانیترين دورههایِ تاريخ بر اريكهیِ خود نگه داشته چه بوده است؟ فراموش نكنيد كه تهآتر اساسا قبل از آن كه هنر يا مديومی متعلق به جهانِ هنر باشد، يكی از اركانِ روابطِ اجتماعی و در كنارِ آن بخشی از اكوسيستمی است كه جامعه را حول و حوشِ سياست، فرهنگ، انديشه، دولت، نظامِ اجتماعی، خانواده و سايرِ اركانِ تاسيسِ جامعه نگه داشته است. از ياد نبردهايم كه بالذاته تهآتر از آميزشِ سياست، فلسفه و انديشههایِ اعتقادی پديد آمده است و در طولِ شكلگيری اوليه همواره متناسب با تغيير و تحولِ جامعه و سياست، شكل و شمايل و حتا جهانبينی و ساختار انعطافپذيری از خود نشان داده است به حدی كه تفكيكِ تهآتر از ديگر زيربناهایِ اجتماعي و همينطور ميزانِ تاثير پذيری اين بر جامعه يا جامعه بر آن غير ممكن نشان میداده است. لزومی به يادآوری نيست كه تحولاتِ سياسيِ يونانِ باستان در عرصهیِ مدنيت، پابه پایِ شكلمداریِ تهآتر پيش رفته و حتا نحوهیِ پيشرفتِ ساختاری در تهآترِ آغازين و از آداب و آيينهایِ جمعی به سمتِ سخنگوییِ يكطرفه و سپس اضافه شدنِ بازیگرِ دوم و گفتوگویِ فرد به فرد به جایِ گفتارِ فرد به جمع و پس از آن شكلگيریِ محورِ انديشه در تنهیِ اين ساختارِ تازه پيش رفته و خميرهی اجتماعِ دموكراتيك از ديكتاتوریهایِ اوليه به سمتِ دموكراسی و جمعمداری بيشك اگر نه در تاثيرِ مستقيمِ تهآتر، كه لااقل در تعامل و تناسبِ آينهگون، قوام يافته است.
ما اينك به اين جنبه از ماهيتِ تهآتر البته كاری نداريم. عنصری كه تهآتر را در طولِ تاريخ هماره زنده، پويا، پيشرو و همسخنِ زندهگی نگه داشته همانا خصلتِ ويژهیِ آن است كه بدونِ آن اساسا امكانِ بروز تهآتر به وضعيتِ امتناع بدل میشود و ديگر تهآتری نخواهيم داشت؛ ارتباطِ مستقيم و تعاملی. تماشاخانه اساسا يك اكوسيستم است كه تمامِ اجزایِ آن در زندهگیهایِ خاصِ خود در لحظهیِ شكلگيری تا به هنگامِ مرگ (كه اين نيز خود از خصايلِ استثناییِ تهآتر است كه ديگر بار خود را در تعامل چهره به چهره با زندهگی و جامعه متبلور میكند)، در كنارِ هم فرآيندی پيچيده از انواعِ شكلهایِ ارتباطی و تعاملی را بروز میدهند و گاهي به فراخورِ حال و هوا و موقعيت ابداع میكنند و يا قرايتي ديگرگونه ارايه میدهند. شايد برایِ علاقهمندان و دستاندركارانِ علومِ ارتباطی جالب باشد كه تهآتر تنها مكانی در عرصهیِ روايتهایِ فرهنگی است كه در آن كوچكترين تغيير در عاملانِ سيستمِ ارتباطی چه در حيطهیِ سختافزار و عناصر و عواملِ فيزيكی و چه نرمافزار و فكر و انديشه و امورِ انسانی، بلافاصله و در كوچكترين واحدِ زمانی، مابقیِ اجزا را نيز به انعطاف و تغيير در شيوه و حتا ماهيت وادار میكند. شايد يك مثالِ بسيار ساده كه آن را از بديهياتِ تهآتر میپنداريم و البته معمولا هرگز در اين مملكت آن را رعايت نمیكنيم بتواند سطرهایِ ناموزونِ اين يادداشت را ياری كند.
ابتدا شرايطِ پيچيدهيِ ارتباطی در چرخهیِ تهآتر را به ارتباطِ ساده و دوطرفهیِ ميانِ هنرپيشه و تماشاكن محدود میكنيم. میدانيم كه هنرپيشه در هر شبِ اجرا متفاوت از ديگر شبها نقش را هدايت میكند و اين روايتهایِ مكرر از يك نقش در شبهایِ متفاوت علاوه بر فرآيندِ عجيب و غريبی كه بر هنرپيشه خارج از محيطِ اجرا و به تناسبِ رشد و تحولِ روزانهیِ او و در نتيجه واكنشهایِ او بيرون از تهآتر كه معمولا منجر به تغيير در هر شبِ اجرا واقع میشود، از لحاظِ فنی نيز قابلِ توضيح است كه متابوليسمِ حياتیِ هر انسان متناسب با فضا و مكان و همينطور نوعِ حال و هوايِ عمومیِ روحیِ او در هر شبِ خاص با ديگر زمانها متفاوت عمل خواهد كرد. بنابراين طبيعی است كه گفتنِ حتا يك جمله در حالتِ عادي در يك زمانِ متغير يكسان نيست. حالا اضافه كنيد بحثی كه سخت موردِ نظرِ نگارنده است يعنی كنشهایِ لحظهییِ مخاطب به عنوانِ ركنِ حياتیِ چرخهیِ ارتباطی.
از آنجایی كه مخاطب در هر شبِ اجرا در كليتِ خود يعنی نوعِ آدمها متفاوت است (من در اينجا به مخاطبانِ واحد هم اشاره نمیكنم كه به هرحال با توجه به حال و هوايِ روزهاي مختلف از شنيدن يا ديدن يك واقعه يا يك كنش در لحظههایِ مختلف عكس العملهایِ گوناگون نشان میدهند) لذا هر لحظهیِ واحد كه در اين جا مثلا يك مكالمهیِ سادهیِ نشاطانگيز است بر اثرِ تغييرِ ويژهگیهایِ مخاطب در هر شبِ اجرا به كاركردی متفاوت بدل میشود. بدين معنی كه بر اثرِ ويژهگیهایِ عمومی و فرهنگی اجتماعیِ مخاطبان نوعِ برخورد با اين لحظهیِ عاطفي نه تنها متفاوت كه گاهي حتا متضاد جلوه میكند. اما اين همهیِ ماجرا نيست. تا اينجایِ كار در يك ساختارِ ارتباطی مخاطب را به عنوانِ يك پذيرنده در نظر گرفته بوديم و اجراكن را به عنوانِ فرستنده اما واقعيت اين است كه در زيرِ سقفِ تهآتر موقعيتِ اين فرستنده و گيرنده مدام در تغيير است چرا كه با توجه به خصلتِ بالذاتهیِ تهآتر يعنی همنفسي و ارتباطِ چهره به چهره با مخاطب و همينطور سيرِ دايرهیِ ارتباطاتِ آن هر واكنشِ مخاطب بلافاصله به عنوانِ پيامی به اجراكن برگشته و اين بار اجراكن در نقشِ گيرندهیِ پيام موضعِ بعدیِ خود را بر اساسِ اين پيام تعيين و به مخاطب كه باز هم در اين لحظه نقشِ گيرنده را ايفا میكند بر میگرداند و اين كنش و واكنشهایِ ارتباطی نوعی از تجربه را به اشتراك میگذارد كه هرگز در جایِ ديگری از جهان قابلِ تكرار و حتا شكلگيری نيست. بگذريم كه در اين ميان هر صدا، حركت و يا اتفاقِ پيشبيني شده يا غيرِ ارادی و در لحظه اتفاقافتاده، همچون افتادنِ يكي از اجزایِ صحنه يا در شكل سادهتر عطسهیِ يك هنرپيشه يا تماشاكن، يا باز و بسته شدنِ در يا خوابرفتنِ جمعي از مخاطبان روندِ پيچيدهتر و متفاوتتری را به اين چرخه القا میكند.
اين مثالِ ساده كه تنها بخشي كوچك از دايرهیِ كنشها و واكنشهایِ حولِ مديومِ تهآتر را نمايش میدهد برایِ نگارنده كفايت میكند كه در عصرِ ارتباطات كه هر عملِ كوچك، هر اتفاق، هر كلمه و هر پديده خود نشانهیی است در چرخهیِ نشانةهایِ ارتباطی كه برخوردِ با آن در هر گوشهیِ جهان بنا به فراخورِ لحظهیی و شرايطِ ويژهیِ زمانی و مكانی و فردی و اجتماعي تعبيری متفاوت و در نتيجه عكس العمل و به دنبالِ آن توليدِ نشانهیی متفاوت را بر میانگيزد، تهآتر بعنوانِ يك اكوسيستمِ كلاسيك و پايهیی میتواند علاوه بر برآوردنِ نيازهایِ فرهنگیِ جامعه در شكلدادن به نظامِ نوينِ ارتباطیِ جهان كه اگر اغراق نباشد همان نظامِ سياسيِ جديدِ جهان است، موثر واقع شود. از ياد نبريم كه در تغيير و تحولاتِ ثانيهیی كه هماره تمدنها را در بحرانِ گذار از يك فرهنگِ قديمي به فرهنگِ نو دچار بحرانهایِ هويت كرده است، يك مرجع كه قادر باشد ترجمانِ زيربنايي از دايرهیِ لغاتِ متعلق به هر دو فرهنگ باشد راهگشا خواهد بود. تهآتر مرجعِ تمام و كمالی است كه با عنايت به كولهبارِ تجربهیِ تاريخی در امرِ ارتباط، امروزه ميتواند ياریگرِ بحرانهایِ تغييرِ لغت، تغييرِ هويت، تغييرِ منش و نوعِ روابط بر مجرایِ گذار از عصرِ صنعت به عصرِ ارتباطات و كمي پيشروانهتر در زيربنایِ فرهنگیِ عصرِ ارتباطات و اطلاعات باشد.
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد