خب بالاخره اتفاق افتاد. انگار بايد عادت كنيم وقايعی را در اين دولت ببينيم كه برایِ هر دولتِ ديگر حتا در شرايطِ مشابه و حتا از سویِ كسانی كه يك روز منتقد بودند و حالا در جايگاهِ دولت قرار دارند، شكل و شمايلی از تابو را نمايش می داد. مدتها قبل در يك يادداشت نوشته بودم كه رابطه با آمريكا يكي از همان تابوهااست كه در اين دولت شكسته خواهد شد. و البته چه خوب كه اين اتفاق در دولتِ خاتمي نيفتاد وگرنه اين مردِ بزرگ حالا يك افترایِ بيشتر را به تحمل مینشست. اما چنان كه كه میبينيد خيلی چيزها كه برایِ شرايطِ پيشين حرام بوده امروز مباه است و حلال و باور كنيد اين قضيهیِ ورزشگاهها و خانمها هم اگر در شرايطِ بهتر مطرح میشد و رايزنیهایی از پيشتر با يعض كسان انجام میگرفت حالا آقایِ احمدی نژاد محبوبتر از پيش شده بود؛ هرچند گمانِ بدبينانهیِ من اين است كه روشِ او در طرحِ مسايل به محبوب شدن و مظلومشدنِ او می انجامد. معلوم است. او میخواست به خانمها آزادی بدهد اما ديگران مخالفت كردند. حالا بگذريم كه چرا آزادیها اين روزها فقط در حيطهیِ جنسيت معنا پيدا ميكند. بی چاره محمدِ خاتمي. بگذريم كه گذشتني است. اين مباه و حلال حالا به تابویِ اصلی منتهی شده؛ ارتباط با آمريكا در عالیترين سطحِ دو كشور. يك نامه. اگر يك روز عدمِ اجازه به مك فارلن برایِ ورودِ به سرزمينِ ايران باعث شد رفسنجاني لقبِشجاعت بگيرد، حالا سينهچاكانِ آقایِ احمدینژاد او را به خاطرِ اين نامه شجاع و پر تهور میداننند. اينجا فقط سوآلِ من اين است چهطور يك عمل برایِ يك نفر شجاعت است و برایِ ديگری چنان سخيف، زشت، منفور و بحرانساز كه رييسِ جمهورِ يك مملكت را برایِ قرار نگرفتن در كنارِ رهبرِ ايالاتِ متحده از ايستادن در عكسِ يادگاریِ سرانِ هزاره محروم كند.
بی شك ما انتظارِ اتفاقاتِ زيادی را خواهيم كشيد، فقط اميدوارم بوش ديگر حماقتهایاش را در اين مورد هم تكرار نكند و اجازه بدهد همهچيز مسيرِ درستاش را طي كند. البته چنانكه گفتم خيلی برایِ احمدینژاد بد نخواهد شد. هر عكسالعملی كه بوش نشان دهد به نفعِ اواست. اگر پاسخِ مثبت دهد كه او شجاعتر و متهورتر لقب خواهد گرفت و اگر پاسخِ منفي كه همان اتفاقِ توپ در زمين حريف تكرار خواهد شد. ما خواستيم مذاكره كنيم، آنها نپذيرفتند. میبينيد كه اين ترفندِ پوپوليستی اين روزها در سياستِ داخلی چهقدر رواج پيدا كرده فقط يك چيزِ ديگر من نمیدانم چرا همه با كارهایی كه در دولتهایِگذشته شده اينقدر مشكل دارند. سری به ميدانِ پارسِ جنوبی بزنيد. انگار دولتِ نهم تصميم گرفته انقلاب را از ابتدا تاويل كند.
يا علی!
سهام و عدالت
خندهدارتر از اين نيست كه وزيرِ آیسیتیِ مملكت اعلام كند دارندهگانِ فيشهایِ تلفنِ همراه طیِ يك طرحِ عدالتمحورانه و مردمگرايانه سهامدارِ مخابرات خواهند بود. بيچاره كسانی كه نظريههایِ بورس را پيريزی كردند؛ اين روزها چه عذابي ميكشند زيرِ خاك. يك نفر بگيد چه اصراری است كه تجربههایِ كمونيستی در يك كشورِ اسلامی دوباره كاری شود. به قولِ دوستانِ عصرِ ارتباط، اين اصرار بر اختراعِ چرخ آن هم به شكلِ مربع از كجا میآيد. آقايان بی شك اطلاع دارند كه موبايل يك وسيلهیِ مصرفی است. به اندازهیِ كافی عملكردِ بعضِ دوستان اين كالا را به يك كالایِسرمايهیی تبديل كرده، حالا كه به هر صورت از جمله واگذاریِ بيحدو حصرِ سيمكارتهایِدولتی كمی از قيمتِ بازارِ آزادِ آن كاسته شد، اين سهامداری آيا باعث نمیشود كه دوباره تبِ سرمايهگذاری در اين كالايِ مصرفی با وجودِ اقتصادِ هشلهفتِ اين ملك وضعيتِ تلفنِ همراهِ كشور را بيش از پيش به سمتِ ناهنجاری هدايت كند. اين سهامداری؛ شما بخوانيد كلاهِ شرعی برایِ مردمِ مملكت (راستی چهقدر اين روزها مردم مردم مهم شدهاند و چهقدر دلسوز برایِ مردم پيدا شده، نيست در اين بيست و هفت سال دلسوزی نبوده!!) تنها حرص برایِ برخورداری از سهامِ را بينِ مردانِ فرصت طلبِ پول دار افزايش می دهد چرا كه برایِ سودآوری بيشتر در حيطهیِ سهام بايد سهامِ بيشتری داشت. شما بخوانيد سيمكارتهایِ بيشتر. خب چه اهميت دارد كه ديگری نمیتواند از بازارِ آزادی كه دوباره درست میشود، سيمكارتِ موردِ نيازش را با قيمتِ واقعی تهيه كند. به درك شما پول نداريد؛ زندهگی نكنيد. پول داريد، سهامدارِ مخابرات بشويد. مثلِ منِ دلال. شما شامِ شب نداريد و با خونِ دل پولی تهيه كردهايد برایِ سيمكارت؛ به وزير مراجعه كنيد، البته ترجيحا در برابرِ دوربينهایِ بيستوسی. اين عدالت به سبكِ ايرانِ 85 است.
يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد