از كنشها و واكنشهايِ خطبههايِ تاريخيِ نمازِ جمعهیِ اين هفتهیِ تهران به امامتِ آيتا... اكبرهاشميِ رفسنجاني ميگذرم، چرا كه به اندازهیِ كافي به آن پرداخته شده و تنها به ذكرِ دو نكته در اين زمينه اكتفا ميكنم.
يكم اينكه خطبههايِ 26 تير نشان داد كه اگر خطبهخوانها عدالت را رعايت كنند و اصولا خطيبها از تنوعِ بيشتر در همان حوزهیِ شرع برخوردار باشند، ديگر نمازِ جمعه يك فعاليتِ حزبي (آن هم يك حزبِ محدود و معدود و كوچك و كاملا قشري و جناحي و وابسته) نخواهد بود و طيفهايِ متعدد، حتا كساني كه ممكن است برايِ اولين بار در نمازي شركت داشته باشند، از مخاطبان و مشتركانِ اين خطبهها و نمازها خواهند بود و اين به نفعِ مبانيِ ديني است كه بايد در همهیِ اقشار نفوذ كند.
دوم؛ اينكه چه بخواهيم چه نخواهيم آيتا... هاشمي اكنون و هميشه در موشعي بوده كه نفوذِ بسارش در ميانِ روحانيون و ديگر قشرها حسادتهايي را فراهم آورده. من به شخصه وقتي اكبرِ هاشمي در اوجِ قدرت بود منتقدِ او بودم و سوآلاتِ بسياري از او در قبالِ جنگ، ثروت و سياستاَش داشتم. اما همان وقتها جماعتي من و دوستاناَم را آماجِ تهمتهايِ ضدِ ديني و سياسي و اسلامي و نظامي قرار ميدادند كه ايشان از استوانههايِ انقلاباند و چه و چه و چه. حالا كه ايشان موضعِ مظلومي پيدا كرده و كسانِ ديگر در اوجِ قدرتاند، همان طرفدارانِ سينهچاكِ هاشمي در آن سالها شدهاند دشمنِاو. پيدا كنيد جبوني و چاپلوسي و دريوزهگي و نفاق و خيانت و بزدلي و حقارت را.
اما موضوعِ ديگر؛ انتخابِ دوستِ اسراييل به عنوانِ معاونتِ اول رييسِ دولتِ انتصابي
يكم؛ آقايان ميگويند هركس كه بيگانهگان از او تعريف ميكنند خاين است و صهيونيست. (البته منظور از بيگانهگان اصلا روسيه و چين و ونزويلا نيست) جالب اين است كه تنها كسي كه اكنون و همان روزها موردِ تشويقِ امثالِ نوريزاده و موشه امير كه ميدانيم به گونهيي وزارتِ خارجهیِ رژيمِ صهيونيستي را در رسانههايِ فارسي بيگانه نمايندهگي ميكند، قرار گرفت و ميگيرد همين اسفنديارِ رحيمِ مشايي است. به حدي كه او را شجاع، وطنپرست و قهرمان معرفي كردند.
دوم؛ رهبرِ انقلاب آيا واجب الاطاعه است يا نه؟ وقتي دوستِ اسراييل كه ازقضا قوم و خويشِ نزديكِ كسي است كه خوداَش را قهرمانِ مبارزه با اسراييل ميداند، برايِ صهيونيستها خوشرقصي كرد، رهبرِ انقلاب در خطبههايِ نماز از او انتقاد كرد و گفت كه اشتباه كرده. تا پيش از اين هم سنت بود كه اگر كسي را رهبري در نماز يا سخنراني از او اسم ميبرد يا به عرش اعلا ميرفت يا به حضيضِ ذلت. اما چهگونه است كه اين دوستِ اسراييل ميشود معاونِ اول رييسِ دولت.
اين را ميگويند دهنكجي به رهبريِ انقلاب، به كساني كه خود را اصولگرا ميدانند و از رييسِ دولت دفاع ميكنند و از او انتظارِ پست و مقام دارند و مهمتر از همه دهنكجي و بلكه اهانتِ مستقيم به مجلسِ اصولگرااست.
باشد كه درس بگيرند و پشتِ سرِ ظلم قرار نگيرند.
حالا پيدا كنيد، رابطهیِ ميانِ هولوكاست را با دوستيِ اسراييل و البته شجاعتِ آقايِ دولت در قبالِ قدرتها و نيز رابطهیِ صميمانه و مريد و مراديِ آقايِ دولت و ولايتِ مطلقهیِ فقيه.
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد