يكم؛ چهارشنبه سوری
راستاش را بخواهيد هيچ نسبتی نمیتوانم با اين تعارفاتِ عهدِ عتيقی برقرار كنم. نه اينكه از سنتها بداَم بیآيد يا مثلا دشمنی با خدایِ نكرده آيينهایِ باستانیِ ايرانِ چهارهزارساله داشته باشم كه حالا برایاش پخی هم نمانده، نه! اصلا قضيه بالكل برایام علیالسويه است. میدانم حتا آناهيتا هم باهام مخالف است در اين زمينه اما كاریش نمیتوانم بكنم. شده است عينِ مسلمانیمان؛ دوهزار ركعت نمازِ مستحبی میخوانيم اما نمازِ واجبامان قضا میشود. بعد از غذا به نيتِ استحباب دراز میكشيم اما به همسايهمان سلام نميكنيم.
شبها برایِ امام حسين سينه میزنيم صبح ربا میخوريم، نصفِ شب نمازِ شب میخوانيم اما بزرگترهامان را، مسنترهامان را، تنهايانمان را میرنجانيم. نه اينكه اينها بد باشد. نعوذبا...، نه. فقط میخواهم بگويم بعضی وقتها فرع را بر اصل چيره میكنيم. حالا هم شده اين حكايتِ چهارشنبه سوری. سدتا اساماس رسيده كه آتش را جانامان پاك كناد و بديهامان را زردی دهاد و خوبیهامان را كوفت شواد و تبريك بر اين كهن آيين و هزار مزخرفِ ديگر كه يعني مثلا ما چه داشتيم و چه كرديم و چه بوديم. رها كن آقا كدام آيين، كدام آتش، كدام پاكی؟ میترسم سينهچاكانِ آيينهایِ پدری قداره ببندنداَم، ورنه میگفتم كه خودِ عيد هم برایام يك بازیِ دمِ دستیِ تعطيلات پركنی است نه هرچيزِ مزخرفی كه بهاش میچسبانند، اما در هرحال افتادهايم توش و چارهیی هم نيست جز اينكه تحمل كنيم. معلوم است كه اصلا منظورم مقابله با آن نيست كه نتيجهاش همين می شود كه مشتی پسر و دخترِ درِپيت به جایِ آتش بازی بيفتند به جانِ گوش و جسم و جان و ذهنِ بندهگانِ خدایی كه میخواهند شبِ چهارشنبه را استراحتی بكنند يا بيرونی بروند يا هر كاری بكنند يا مثلِ من مثلا چيزي بنويسند و چيزكی بخوانند و تمامِ آرامشاشان را برایِ يكسالِ آينده سلب كنند؛ زرشك باد بر چنين آيينی. حالا شما بگو خب مردم خراب میكنند چه ربطي به آيين دارد. من هم می گويم ندارد اما در شرايطی كه برایِ پرداختِ قبضِ آب بايد يكساعتِ تمام تویِ صف بهايستی ديگر اين حرفها كمی احساسِ مسخرهیِ خودراحتبيني است. بگذريم كه همين چند تا دوست هم ازاَم میبرد. فقط ماندهام با اين تعطيلاتِ عيد چه كنم كه اگر به من بود جمعه را هم نمیگذاشتم تعطيل بشود، آن هم در مملكتی كه خود به خود در هر هفته تعطيل است. لابد ملاحظه كردهايد كه رسانهیِ رسمی هم الحمدا... اين آيينِ دلنشينِ ترقهسوری را به رسمين شناخت، فقط اعلام شد كه همان آتشی باشد بهتر است از تير و ترقه. سهپلشك!
دوم؛ البته واضح و مبرهن است كه بعضي هم از اين تعطيلاتِ پايانِ سال يا به عبارتي شروعِ سال براي ذخيره كردن و تنظيمِ انرژی و برنامه برایِ يك سالِ آينده استفاده میكنند كه اگر چنين است پس هر روزتان عيد باد.
سوم؛ انرژیِ هستهیی.
بیشك اين هم پيامِنوروزِ امسال خواهد بود. دوستانی كه يادشان نيست بگويم نگاهی بیاندازند به همين پروژهیِ انرژیِ صلحآميزِ هستهیی. اگرچه چنانكه قبلتر هم گفتم من با داشتنِ آن نه تنها مخالف نيستم كه برایِ داشتناش افتخار هم میكنم اما میخواهم بگويم كه چهگونه میشود در عرضِ كمتر از يكماه يك مسالهیِ امنيتِ ملی را به يك جكِ درپيت تبديل كرد. حالا بگوييد دستِ انگليس در كار نيست. راستی من يك چيز را ياداَم رفته. آنروزها كه ما مغولهایِ وحشی را مسلمان میكرديم، هرگز سلاحی در دست داشتيم يا در نگاه و انديشه و ذهنامان سلاحی بران برق میزد. همچنان تاكيد میكنم انرژیِ هستهیی حقِ مسلمِ مااست، به شرطی كه غافل نشويم از وعدهها و وعيدها، از عوامفريبیها، از توطيهها، از ظهورِ استعمارِ جديد، از غروبِ انديشه، از افولِ هنر، از زخم، از رنجِ انسانهایِ در بندِ جهان.يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد