2005/04/25

جشنِ خانه‌ی ته‌آتر و من

سیمینک‌اَم زنگ زد که تبریک. گفتم برایِ چه؟ گفت شنیده‌ام هنرمندِ فعال شده‌ای! خندیدم که بیش‌تر پررو هستم تا فعال اما چه شده؟ گفت مگر اصفهان نرفته‌ای گفتم نه اصفهان برایِ چی؟ اصلا قضیه چی هست؟ و توضیح داد که از مهدی شنیده که در جشنِ خانه‌ی ته‌آتر که در اصفهان برگزار شده به مناسبتِ روزِ جهانیِ ته‌آتر، از چند تن از کسانی که در این مدت فعال بوده‌اند تقدیر شده از جمله تو. راست‌اَش اول خنده‌اَم گرفت.
بعد هم که فکر کردم از آن شوخی‌هایی است که گاهی مرتکب‌اش می‌شویم. اما مهدی که زنگ زد دیدم نه انگار سیمینک‌ام درست گفته. من نمی‌دانم چرا اما انگار دوستان‌اَم در خانه‌ی ته‌آتر در میانِ دوستانِ فعال برای تقدیر و تجلیل(چه واژه‌ی باشکوهی) نامِ مرا هم محبت کرده‌اند که از قضا در خبرگزاری و همین‌طور روزنامه‌ی اقبال هم دیدم. بعد مهدی گفت که چرا نرفته‌ای و من که عمرا خبر نداشتم وقتی فهمیدم جماعت سری به کاشان هم زده‌اند دل‌اَم سوخت آخر کاشان نرفته بودم. مهدی گفت که نامه‌اَم را برایِ اداره‌ی کل ارشاد فارس زده‌اند و عزیزان اداره‌نشین که برای یک جلسه‌ی فکسنیِ انجمنِ نمایش شیراز از یازده اتاق یازده بار می‌توانند تلفن کنند و خبر بدهند، از اطلاع دادنِ به من دریغ می‌کنند. بیش از هرچیزی می‌خواستم کاشان را ببینم.
به هرحال تمام شده و البته خیلی قضیه مهم نیست اما یک چیزِ دیگر هم برای‌ام جالب است. تعدادِ کسانی که در این یکی دو ساله کارهای بیش‌تری ارایه کرده‌اند نسبت به من خیلی زیادتر هستند چرا از جمله‌ی تقدیرشده‌ها نامِ من هم وجود دارد خدا داند و دوستانی که محبت کرده‌اند. اما می‌خواهم از خوداَم پرسش کنم چه‌گونه کسی که در همین سه‌سالِ اخیر حداقل هفت متن‌اش در همین فجر رد شده و اگر نبود شرایطِ خاصِ مصطفا عبدالهیِ نازنین، همین یک متنِ نیم‌بند هم ازش اجرا نمی‌شد، چه‌طور می‌تواند هنرمند فعال و این حرف‌ها باشد، ضمنِ این‌که همین عنوانِ هنرمند کلی از سراش زیاد که چه عرض کنم لیاقت‌اش را ندارد.
نه آقا من ضمنِ تشکر از دوستانِ پرمهراَم و ضمنِ تبریک به هم‌کاران‌ام محمدِ یعقوبی، حسنِ معجونی و همه‌ی عزیزانی که در این مراسم تقدیر شده‌اند برایِ این‌که حداقل امر بر خوداَم مشتبه نشود می‌گویم که من یک توسعه‌دهنده‌ی ساده‌ی روایت بیش‌تر نیستم که اگر امسال متن‌هام برایِ فجر پذیرفته شود کلاه‌ام را هوا می‌اندازم و شکر می‌کنم که خدا چه منتی گذاشته بر من و تلاش می‌کنم که در خورِ این محبتِ دوستان باشم.
با این همه اعتراف می‌کنم که از این‌که بعد از این‌همه دوری از پای‌تخت، هنوز عزیزانی محبت‌اشان را دریغ نمی‌کنند، خوش‌حال‌ام.
امیدوارم همه‌شان سربلند باشند و پرافتخار برایِ ته‌آترِ ایران.
یا علی!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد