بازخوانيِ بخشي از متنهايِ جشنوارهيِ تهآترِ دانشگاهي را تمام كردم. هرچند تمامِ تلاشاَم را كردم كه با توجه به آموختههاياَم و در حدِ دانش و توانايياَم اولويتها را دستهبندي كنم اما هربار كه رويِ برگهيي مينوشتم در اولويت نيست، انگار خنجري در قلباَم فرو كنم، دردي ذهناَم را ميانباشت. تلاش كردهاَم و دوستاناَم هم اين كار را كردهاَند كه تا جايِ ممكن كمتر كاري از مرحلهيِ بازبيني باز بماند اما شرايط گاهي بيرحمتر از خواستِ مااست بنابراين مجبور ميشويم با وجودِ ميلاِمان به حضورِ همهگان گاهي دست به انتخاب بزنيم و اين دردناك است. معلوم است كه همه ميدانيم امكان اشتباه هميشه وجود دارد. تو تمامِ تلاشاَت را ميكني اما باز هم اشتباه وجود دارد، چه بخواهي چه نخواهي. چون خوداَم بارها و بارها در جشنوارههايِ مختلفِ طعمِ حذف و عدمِ ورود را چشيدهاَم اكنون حالِ دوستاني را كه ناماِشان در زمرهيِ پذيرفتهگان نميآيد، درك ميكنم و البته بيشتر رنج ميبرم. فقط نه برايِ اينكه از اين جشنواره باز ماندهاَند، چرا كه آنها مصمم هستند و باز جشنوارههايِ بعدي را فتح خواهند كرد، بلكه بيشتر از اين بابت كه آيا عدالت را رعايت كردهاَم و آيا سليقه و دانشِ من برايِ اين قضاوت كافي است و معلوم است كه هميشه اشتباه وجود دارد. و من چه شما باور كنيد چه نكنيد از دوچيز بيشتر ميترسم؛ اول از آهِ حسرت و درد و رنجي كه ممكن است دوستي كه كاراَش پذيرفته نشده بر دل براند و اين آه مرا سخت ميترساند و ديگر از شبِ اولِ قبر. شايد خندهدار باشد اما فكراَش را بكن هزارتا گرفتاري داري كه در بارهاَش ازاَت سوآل ميكنند و حالا اين قضاوت هم يقهاَت را ميگيرد. چه باور كنيد چه نكنيد من از اين شب برايِ اشتباهاتِ احتمالياَم ميترسم.
پس تصميم دارم كاري بكنم.
يكم اينكه از همهيِ عزيزاني كه چه در اين جشنواره و چه در فستيوالهايِ ديگر با رايِ ناقصِ من از حضور باز ماندهاَند يا حقاِشان را در جايي پايمال كردهاَم (كه خدا مي داند اگر چنين بوده از سرِ ناآگاهي بوده و نقصِ دانش) مرا حلال كنند و ديگر آنكه ديگر هيچ بازخوانيِ متني را در يك جشنواره نميپذيرم. راستاَش ديگر توانِ كلنجار رفتنِ با خوداَم را ندارم كه آيا كاراَم درست بوده يا نه. پس رهاياَش ميكنم.
ببينيد! در داوريِ نهاييِ يك جشنواره اگر هم قضاوتِ نادرستي صورت بگيرد لااقل كار ديده شده و امكانِ ارزيابي به دستِ مردم صورت پذيرفته و بنابراين مردم ميتوانند به منِ داور بتازند كه تو خطا كردي و شخصِ نمايشگرِ خطاديده را موردِ تفقد قرار دهند اما در مرحلهي متنخواني هر اشتباه شخص را از حضور محروم ميكند. و من نميخواهم از اين پس اين اشتباهاتِ احتمالي را مرتكب شوم.
پس زينپس اگر جايي مرا لايق ديدند با تسامح حضور در داوريِ نهايي را خواهم پذيرفت (تحتِ شرايطي كه كمترين امكانِ خطا به وجود آيد مثلِ تيمِ داوريِ يكدست و خوب) اما ديگر در هيچ بازخوانيِ متني حاضر نخواهم شد حتا اگر غمِ نان بيداد كند. خداياَم يارياَم كند و شما نيز دعاياَم كنيد. و البته يك مواردي هم پيش ميآيد كه اين تصميمِ مرا جديتر ميكند؛ مثلِ آرايي كه تو صادر ميكني و بعد ميبيني كساني ديگر باز هم بر اين آرايِ تو تغييراتي پديد آوردهاَند؛ با هر دليلِ موجه يا غيرِ موجهي. كه اگر چه خيلي كم اتفاق افتاده اما به هرحال ترساَش هميشه با تو هست.
با سپاس از همهي عزيزاني كه در اين چند سال اجازه دادهاَند نمايشهاشان را در قضاوتهايِ جشنوارهيي يا مسابقهيي بخوانم و در مورداِشان تصميم بگيرم و اميدواراَم كه اگر در قبالاِشان خطايي كردهاَم مرا ببخشند و حلال كنند. و اگر هم هنوز در دلاِشان چيزي هست در اينجا و هرجايي بگويند تا رسمن عذرخواهي كنم. باقي بقاياِتان.
يا علي!
پس تصميم دارم كاري بكنم.
يكم اينكه از همهيِ عزيزاني كه چه در اين جشنواره و چه در فستيوالهايِ ديگر با رايِ ناقصِ من از حضور باز ماندهاَند يا حقاِشان را در جايي پايمال كردهاَم (كه خدا مي داند اگر چنين بوده از سرِ ناآگاهي بوده و نقصِ دانش) مرا حلال كنند و ديگر آنكه ديگر هيچ بازخوانيِ متني را در يك جشنواره نميپذيرم. راستاَش ديگر توانِ كلنجار رفتنِ با خوداَم را ندارم كه آيا كاراَم درست بوده يا نه. پس رهاياَش ميكنم.
ببينيد! در داوريِ نهاييِ يك جشنواره اگر هم قضاوتِ نادرستي صورت بگيرد لااقل كار ديده شده و امكانِ ارزيابي به دستِ مردم صورت پذيرفته و بنابراين مردم ميتوانند به منِ داور بتازند كه تو خطا كردي و شخصِ نمايشگرِ خطاديده را موردِ تفقد قرار دهند اما در مرحلهي متنخواني هر اشتباه شخص را از حضور محروم ميكند. و من نميخواهم از اين پس اين اشتباهاتِ احتمالي را مرتكب شوم.
پس زينپس اگر جايي مرا لايق ديدند با تسامح حضور در داوريِ نهايي را خواهم پذيرفت (تحتِ شرايطي كه كمترين امكانِ خطا به وجود آيد مثلِ تيمِ داوريِ يكدست و خوب) اما ديگر در هيچ بازخوانيِ متني حاضر نخواهم شد حتا اگر غمِ نان بيداد كند. خداياَم يارياَم كند و شما نيز دعاياَم كنيد. و البته يك مواردي هم پيش ميآيد كه اين تصميمِ مرا جديتر ميكند؛ مثلِ آرايي كه تو صادر ميكني و بعد ميبيني كساني ديگر باز هم بر اين آرايِ تو تغييراتي پديد آوردهاَند؛ با هر دليلِ موجه يا غيرِ موجهي. كه اگر چه خيلي كم اتفاق افتاده اما به هرحال ترساَش هميشه با تو هست.
با سپاس از همهي عزيزاني كه در اين چند سال اجازه دادهاَند نمايشهاشان را در قضاوتهايِ جشنوارهيي يا مسابقهيي بخوانم و در مورداِشان تصميم بگيرم و اميدواراَم كه اگر در قبالاِشان خطايي كردهاَم مرا ببخشند و حلال كنند. و اگر هم هنوز در دلاِشان چيزي هست در اينجا و هرجايي بگويند تا رسمن عذرخواهي كنم. باقي بقاياِتان.
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد