درست است؛ ميشود همهچيز را با چهارتا ماچ و بوسه فسصله داد و تمام. بعد هم در يك برنامه با اجرايِ شفيع به يك توافقِ اجباري رسيد و قالِ قضيه را كند و بعد هم نشست به عادل گفت كه ما ميدانيم حق با تواست اما خوداَت كه شرايط را ميداني. در اين لحظات مصلحت آن است كه سكوت كني و آرام باشي و تند نروي و آب به آسيابِ دشمن و البته بيبيسيِ فارسي (مرگ بر استعمارِ پير) نريزي و برنامه را با متانت ادامه بدهي. اما من گمان ميكنم حرمتِ عادلِ فردوسيپور برايِ اجرايِ يكي از بهترين شوهايِ تلهويزيونيِ ايران بسيار بيشتر از اين مصالحِ قراردادي است. البته ميتوانم ضرغامي را درك كنم كه چه فشاري را تحمل ميكند اما همچنان كه تا اين لحظه پشتِ كاركناناش ايستاده در ادامه هم چنين كند كه خيرِ دنيا اگر نداشت بيترديد خيرِ آخرتاش مهيااست.
من قيافهیِ عادل را در دوشنبهشبِ پيش كه اساماسهاش را قطع كردند ديدم و تا همين حالا حالام گرفته است. ميتوانيد عادل را اخراج كنيد اما لطفا برايِ اينكه ثابت كنيم هنوز در اين مملكت آزادهگي حرفهايي برايِ گفتن دارد، او را محدود به مصالحِ من درآوردي نكنيد چرا كه به قولِ دوستام عليِ حسامفر، صدا و سيما واحدِ سمعي و بصريِ دولت نيست.
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد