يكروزهايي به شدت متنفر بودم كه يكنفر بعدِ هفتهها سری بزند به وبلاگاش و بنويسد؛ واي چهقدر سراَم شلوغ است و نميرسم و چنان و چنين. اگر يادداشتهايِ اوليهام را هم مرور كرده باشيد يا از آن دستهیِ دوستانيد كه از اولين جملهنويسيهايِ من در بلاگر حقير را تحمل ميكرديد، ميبينيد كه چهقدر اين يادداشتهايِ اوليه پر و پيمان و طولاني و سريعالنگارش بودند و چهقدر در برابرِ هر حادثهیی واكنشهايِ كلامي و نوشتاری داشتم. اما راستاش را بخواهيد حالا نه وقتِ زيادی دارم و نه حال و حوصله برایِ واكنش در برابرِ چه ميدانم گراني و اقتصادِ شوخي و سياستِ خارجيِ لنگ در هوا و وضعيتِ فرهنگیِ بي در و پيكر. به اندازهیِ كافي هم كه خودِ جملاتِ دوستانِ دولتِ نهم كميك و طنزآور هست كه نيازی به شلنگتختههايِ شبهِ شنگآميزِ من نباشد.
پس ميماند شلوغيِ كارها كه آن هم به سراَم آمده آنچه نميپسنديدم و حالا ميبينيد كه هرازگاهي ميآيم و فرياد و نالهیی ميكنم كه واي چهقدر گرفتاراَم.
اما يكچيز را نميتوانم كتمان كنم؛ وقتي كه حال و حوصلهیی برایِ حرافي نيست و دل و دماغي برایِ نقد و نسيه، ميماند كاركردن به سبكِ تراكتورهايِ رومانيايي كه فكر كنم من دچاراَش شدهام. يعني در اين مدت كه از سال گذشته تصورش را بكنيد كه سه نمايشنامه یِ صحنهیی تا همين امشب نوشتهام و دو تا را بازنويسي كردهام و هفت نمايشنامهیِ راديويي برایِ راديويِ فارس نوشتهام و چندتا طرحِ اساسي هم در دستِاقدام دارم و اين البته جدا از پاياننامه و گرفتاریهايِ ديگرِ زندهگي است كه مثلا ميشود حرافي راجع به درام نويسي و فيلمنامه نويسي و هزارتا كوفت و زهرمارِ ديگر و البته بگذريم از تمرينِ يك نمايش برایِ اجرا.
اما با همهیِ اينها سعي ميكنم با نهايتِ تلاش از اين صفحه غافل نشوم هرچند مگر نوشتن يا ننوشتنِ من در اين صفحه چه اهميتي برایِ كسي دارد؟
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد