با روالد دال اولين بار وقتي آشنا شدم كه احمدِ اكبرپور داستانِ برهیِ قرباني را در باشگاهِ نويسندهگانِ صداوسيمايِ فارس خواند. بعد جسته و گريخته ازش چيز خواندم تا اينكه بالاخره مجموعهیِ داستانهايِ نامنتظره را انتشاراتِ كاروان با ترجمهیِ گيتا گركاني در آورد. داستانِ نويسي انگليسي از همانهايي كه من به سرعت مجذوبِ كارهاياشان ميشوم به خاطرِ شگفتي، وحشت، شوك و اضطرابِ موجود در نوشتههاشان. مثلِ همين دونالد بارتلميِ خوداِمان كه البته بين دو با هم تفاوتهايي دارند. دارم به سرعت خواندنِ داستانهاياش را تمام ميكنم و از همين حالا طرحِ نمايشنامهیی را بر اساسِ چندتا از داستانهايِ كوتاهاش ريختهام. فكر مي :نم به سرعت هم نوشته بشود. حداقل نسخههايِ اول سريع تمام خواهد شد چون تقريبا همهچيز در ذهنام آماده است. الته بديهي است كه تنها تنظيمِ صحنهیی نخواهد بود و مثلِ ديگر اقتباسهايِ محدوداَم؛ از جمله همين جيغ در جانبِ... به اثري مستقل بدل خواهد شد. اصولا دوست ندارم زيرِ بليت باشم؛ شخصيتِ مهم يا غيرِ مهماش هم تفاوت نميكند. در ضمن توصيه ميكنم حتما اين مجموعه داستان را بخوانيد. حتا اگر شيوهیِ او را در اثرِ مجاورت با نويسندهگانِ روشنفكرِ خاص نپسنديد، باز هم از خواندناشان لذت خواهيد برد
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد