نمايشام را برایِ همايشِ عاشوراييانِ سوم نپذيرفتند. ميخواستم نامهیی سرگشاده برایِ حسين فدایِ حسين و ديگر دوستانِ بازبين بفرستم و حتا نوشتم اما وقتی حرف زدم با آناهيتا منصرف شدم و باز ياداَم افتاد كه هنوز در عصرِ سكوتِ علوی هستيم انگار و مصلحتِ مجتبوی، پس باز هم صبر ميكنيم شايد... و البته ميسپارماشان به خدایِ علیِ مرتضا و دوباره سعی ميكنم كه راهی ديگر بجويم برایِ نوشتن و نمايش دادن كه اين وظيفه است و هرگونه كمكاری خيانت است و من البته از زمرهیِ خيانتكاران نيستم انشاءا...، پس بگذار هرچه ميتوانند بر اسبِ بيعدالتی بتازند و كاغذها از شعارِ دروغ بيانبارند كه گمان ميكنم آنچه من مينويسم و انجام ميدهم متعلق به زمانهیِ محدودی نيست كه با بيتوجهیِ تختنشينان تاريخِ مصرفاش بگذرد و به كار نايد و زمانه نيكو ميداند كه جباران هرگز تا ابد نزيستهاند. پس خاضعانه از دوستانام ميخواهم كه نمايشنامههایِ موجود در همايشِ سوم را ببينند و گوشه چشمی به متنِ من هم در اين آدرس داشته باشند كه آيا بر مدارِ حق سخن گفتهام يا نه؟
يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد