دوستی نازنين بعد از خواندنِ يادداشتِ دربارهیِ من كه از همين منویِ بالا هم قابلِ دسترسياست يك سوآل ازاَم پرسيده كه بارها و بارها از من پرسيدهاند، به مناسبتهایِ مختلف و معمولا دوستانی كه برایِ اولبار با من آشنا میشوند. آن هم اينكه در اين يادداشت، يا اصلا در مكالماتِ من در بارهیِ خوداَم، جایِ پدراَم كجااست؟
راستاش من خيلی در اين مورد فكر نكردهام و هر بار هم از زيرِ سوآل در رفتهام اما حالا كه پدراَم در جوارِ پروردگار آرميده است، گمان میكنم به خوداَم اقلا يك جوابِ چند سطری بدهم برایِ آنكه حداقل در ساحتِ كلمه، از بيشمار لحظهها و ساعتهایی كه از پدراَم آموختهام ياد كرده باشم. نمیدانم آيا همه اينجوری به پدر نگاه میكنند يا من يا شايد هم فقط عدهیی؛ اما به هر حال برایِ من پدر نمونهیی است از اقتدار، آرامش، سكوت، لبخند، شادمانی و اطمينان، نانآوری، خلوت، بزرگی، تكيهگاه، خردمندی، آينده و در عينِ حال معلمی است كه فقط در هنگامِ حرف زدن نمیآموزد، حتا غذا خوردناش، تلهويزيون ديدناش، چای نوشيدناش، راهرفتناش و همه و همه شكوهی از درسآموزی است. شايد برایِ همين است كه نمیتواند در يادداشتهایِ ناچيز، يا احساسی يا اساسا در روزمرههایِ گفتوگو بروز كند. برایِ من پدرام هميشه جایی در آن حريم از ذهنام داشته و دارد كه نبايد به سادهگی آغشته به مكالماتِ روزمره و آشناییها و معرفینامهها و اينها بشود.
اما مادر؛ او دلشوره است، شفقت است، ترس است، نگرانی است، دعااست، بيداری در وقتِ خواب است، نماز است، روزهیِ بی نهايت است، پيشانیِ خانه است، تابلویِ خانواده است، حضورِ لحظه به لحظه در جريانِ نفسكشيدنِ روزانه است. مادر آن لحظهیی است كه اگر از درِ يك اداره بيرونات كنند میتواني بهاش فكر كنی. مهم نيست واكنشِ او چيست، مهم است كه هست. يا مثلا اگر سدبار متنهایات را رد كنند و توهينات كنند و آزاراَت دهند و به جرمِ مدام نوشتن حقيراَت كنند، میتوانی بهاش زنگ بزنی يا برایِ دوستات پس از خوردنِ يك چای از او حرف بزنی به جایِ حرف زدن از اهانتهایی كه در هر فستيوالی نثاراَت میكنند و تازه وقتی بعدِ هرگزی آدم حسابات میكنند و عنوانِ نويسندهگی بر قامتات میچسبانند و گاهی فرازاَت میبرند و جايزههایِ بينالمللی میدهند و خارجات میفرستند و سمينار برایات میگذارند و چه و چه، باز هم میتوانی تلفن كنی كه مامان من الان اصفهانام يا مشهداَم يا بروكسل يا كلن يا آمستردام. مهم نيست كه چه بهات جواب میدهد مهم اين است كه میگويد؛ مادر مواظبِ خوداَت باش. برایِ همين است كه مادر هميشه در پيشانیِ زندهگیات حی و حاضر است و پدر در شكوهِ آرامشآفرينِ ابهام و سكوت.يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد