بالاخره نتيجهیِ بازبينیِ شهرستانها را هم اعلام كردند و حكم بر اين قرار گرفت كه من باز هم اجرایی در فجر نداشته باشم. درست است كارام رد شد. اصلا نميخواهم ادا اطوار در بیآورم اما به خدا خسته شدهام از بس كار میكنم و بعدِ چندين ماه يكهو همهچيز به هم میريزد. همين شنبه يعنی دهمِ ديماه قرار بود سعيدِ نجفيان پرندهگان... من را نمايشنامهخوانی كند. پنجشنبه شب بهاش زنگ میزنند كه حق ندارد اين متن را بخواند. من پرندهگان را رویِ سايت گذاشتهام؛ در بخش نمايشنامههایِ تهآترِ كولی. حتما بخوانيد.
خداوكيلی مثبتتر از اين میشود به همهچيزهایی كه آقايان مدنظرشان است نگاه كرد؟ حالا هم اين. البته به قولِ غلامِ پيروانیِ نازنين اميدوارم حق با داور باشه. اميدوارم ما اشتباه كِرده باشيم. اما در هر حال از اينكه برایِ چهارمين سالِ متوالی اجرایی در فجر ندارم... راستاش را بخواهيد آنقدرها از نتيجهیِ بازبيني ناراحت نيستم كه از رفتارمندیِ آقايان. تصور كنيد من روزِ دومِ ديماه هفتمِ پدرام بوده از جندروز قبلاش هم به دليلِ بيماریِ پدرام بالایِ سراش بودهام، يعنی ده دوازده روزی ميشد كه از تمرينات دور بودم. روزِ دوم دي يعني روزِ بازبيني كه از قضا جمعه هم بود من صبحِ زود رسيدم شيراز، قرار هم براين بود كه اجرایِ من را به همين دلايل بندازند بعدازظهر. صبح رسيدهام ميگويند كه ميخواهند تا ساعت دو همهچيز را تمام كنند. بچههایِ من از داشتن سالني كه در آن بازبيني بود از شبِ قبل محروم بودند چرا كه آخرين اجرا را داشتند. دو سالن در آنجا هست كه بچههایِ دو نمايشِ ديگر در آن تمرين ميكنند. من خواهش كردم كه اگر امكان دارد برایِ شرايطي كه هست، اجازه بدهند حداقل يك اجرایِ جنرال را در سالن اصلی از بچههام ببينم كه بعد اين دو هفته چهطور شدهاند و آقايان قسم خوردند كه پرواز دارند و نميرسند. من هم قبول كردم. بعد هم بدو بدو رفتند و ما هم تشكركنان كه چه بچههایِ زحمتكشي هستند اين محمد حيدري و ايوب آقاخانی. فردا به من ميگويند كه پروازشان آخرِ شب بوده و ميخواستند برایِ تفريح تختِجمشيد و جاهايِ ديگرِ شيراز را ببينند. بعد هم وقتي كسي تشخيص نميدهد كه اين نمايش اساسا تا چند روزِ آينده چه خواهد شد.. بگذريم. من همچنان معتقدام كارام ضعيف بوده. خدا به داداَم برسد.
ديروز ناراحت بودم. حتا خواستم شكايت كنم. اما ديشب باز با خودام حرف زدم. حالا هم باز فكر ميكنم مصلحتِ خداوندياست كه امسال هم كاری برایِ اجرا در فجر نداشته باشم. پس باز هم به خودِ او توكل ميكنم. اصلا همهچيز را از اول آغاز ميكنم. يكبارِ ديگر در خودام مرور ميكنم. انگار بچههایِ دبيرستاني درسهام را دوباره مرور ميكنم. نميدانم شايد هم همهیِ اينها باز برايِ خودنمايياست. خدا خوداش مواظبام باشد. فقط اين نمايشِ اخيرام را هم رویِ سايت گذاشتهام. آن را هم بخوانيد و بهام بگيد اگر لياقت بودنِ در فجر را نداشته كه من كمي جديتر تامل كنم در همه چيز. ولی به خدا من در اين زمينه بيسواد نيستم. بعدِ اينهمه وقت ميدانم چي به چياست. باز هم بگذريم
راستي همچنان سپاسگزارِ همهیِ دوستانی هستم كه در اين روزها برایِ همدردی كردهاند؛ با انواع و اقسامِ روشها. چه كنم كه جز سپاس و دعا برایِ سلامتی و طولِ عمرشان از درگاهِ خداوند چيزي در آستين ندارم برایِ پيشكشي.
يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد