نه! حالا ديگر من به اين فكر نمیكنم كه كدام رييس بر كدام صندلی تكيه زده است. آقايان شمشير از رو بستهاند. سخت دعا می كردم كه پيشبينیهایاَم غلط از آب در بیآيد و بر خلافِ شعارها دوستان بنشينند برایِ مردم كاری بكنند اما انگار، دغدغهیِ ريا و خودفروشیهایِ شبهِ مذهبی بيش از اينهااست كه فكراَش را می كردم. حالا ديگر حتا به آزادیِ بيان و اين مزخرفات هم فكر نمیكنم. حالا حتا فكر نمیكنم كه نمايشنامههام اصلا فرصتِ اجرا خواهند داشت يا نه كه اساسا نه در دولتِ سازندهگی و نه در دولتِ اصلاحات هرگز اميدی نبسته بودم به بهبودِ وضعِ ساختاریِ تهآتر كه حالا بخواهم غصهیِ دولتِ مهرورزیاَش را بخورم كه البته انگار آقايان تاكيد دارند بگويند دولتِ اسلامی.
حالا فقط به يك چيز فكر میكنم؛ آنچنان كه اينان كمر به قتل و جرح و قلبِ ارزشها بستهاند، دلنگرنِ آنام كه فردا هنگام كه با پسرام يا دخترام از خدا حرف می زنم به پرخاش –تو بگو محترمانهاش- يا به چماق –تو بخوان پرخاشجويانهاش- با پدر درافتد كه واويلا.
بیخود نيست كه به قولِ محمدعلیِ ابطحی خاتمی و خوينیها هم واردِ گود شدهاند كه دغدغه ديگر سياسي نيست. مساله سرِ هويت است، سرِ يك كهن انديشه است كه ديگر نمی توان شوخیش گرفت. داشتم همين يكی رو روزِ پيش با جمعِ ياران سخن میگفتم كه حضرات چنان از سادهزيستی سخن میگويند كه زبانام لال فردایی اگر بگويند فلان ولیِ خدا هم سادهزيست بوده و مردمی، جماعت رم كنند كه معنایِ سادهزيستی اگر اين رياكاری است نمیخواهيم.
من البته نمیخواهم بگويم كه همهیِ دوستان در باطن به كارِ ديگر مشغولاند و يا حتا دروغ میگويند. میخواهم بگويم ادبيات چنان آلوده شده كه سوختهدلان هم از اين ميان به سلامت نمیگذرند و ترسِ آن میرود كه با اين ادبيات به جایِ ترويجِ مردمداری و خضوع در برابرِ مردم يكبارِ ديگر بساطِ ريا بگسترد و فغان از آن زمان كه اگر چنين پيش برود چندان دور هم نيست.
میخواهم بگويم گاهی ما وظايفِ مان را با تعارفات عوضی میگيريم. هيچكس منكرِ آن نيست كه رييسِ جمهمور يا هر شخصِ ترازِ اولی بايد همترازِ مردمانِ ساده زندهگی كند اما در بوق و كرنای كردنِ اين وظيفهها بيشتر به رماندن میانجامد تا جذب كردن. آخر كدام آدمی در اين مملكت پيدا میشود كه از عقلِ سليم بهره برده باشد و نپذيرد كه رييس جمهور برایِ تشريفات از پاويون مخصوص نمی گذرد، بلكه برایِ سريعتر انجامگرفتنِ امورِ همين مردم و عدمِ اختلال در صفِ مسافرانِ معمولی كه همين مردم هستند، موظف است و تاكيد می كنم موظف است از يك بخشِ مخصوص بگذرد. يا اينكه برایِ سفرهایِ عمومی در جهتِ تسريعِ امورِ همين مردمِ بيچاره، موظف است كه با هواپيمایِ ويژه سفر كند.
باور كنيد در هيچجایِ دين سر و وضعِ نامرتب از خصايصِ پرهيزگاران و عادلان شمرده نشده است. كاری نكنيم كه سفارشهایِ مسلم و احاديثِ ترازِ اولِ دينی برایِ نسلِ بعدی ما بدعت به حساب بیآيد كه دور نيست آن بزرگ ظاهر شود كه دينداران بگويند دينِ تازه آورده.
باور كنيد روحا...ِ خمينی را كه همهمان دوستاش داريم –مگر اينكه آقايان داعيهیِ دايهیِ مهربانتر را داشته باشند كه بعيد هم نيست و چه بسيار دايهگان كه از فرطِ مهرورزی به قتلِ كودكتن كمر بستهاند- اسلامی را صفتی برایِ جمهموری در نظر گرفته بود بدون كم و زياد. مگر نه اينكه در بوق و كرنا میكنيم از ولايتِ فقيه جلو نيفتيم. بگذاريد برایِ ابد اين دو واژه در كنارِ هم ساختارِ سياسیِ حكومتامان را تبيين و تعيين كنند. وقتی در سطحِ كلان مدام از حكومت و دولتِ اسلامی بدونِ عنوانِ جمهوري سخن رانده میشود حق داريم ترس برامان دارد، نه برایِ حكومت حتا كه برایِ همان واژهیِ اسلامی. قبول كنيم كه اسلامی منهایِ جمهوری همانقدر مدِ نظرِ بنيانگذارِ بزرگ نبوده كه جمهوریِ منهایِ اسلامی.
نگذاريم دركِ گرسنهگیِ مردم، كه دركی والا در اين شرايط است و همچون دركِ بیعدالتی ها در سطحِ جامعه كه دركی دوستداشتنی است و به واسطهیِ آن بر مسندمان نهادهاند، محملی برایِ سوءاستفاده برایِ ويرانی ادبيات و انديشهیِ اصيلِ انقلابامان پيدا كند.
كاش هميشه يادمان بود كه پروردگاراِمان هماره در كمين است.
يا علی!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد