تقريبا دارم همهیِ برنامههایِ كانديداها را مرور میكنم. روزهایِ اول سخت برایِ شركت در انتخابات ترديد داشتم چرا كه معتقد بودم و هستم با همهیِ احساسی كه نسبت به انقلاب و نظام و مملكتام دارم، اعتراض در حيطهیِ قانون برایِ احقاقِ حقوقِ حقهیِ مردم حقِ من است و بهترين راهِ بروزِ آن شركت نكردن در انتخاباتی است كه تنها آمارها را میخواهد و بس. اما در شرايطِ فعلی موقعيتِ خطيری را روبهرویِ خودام احساس میكنم. چرا كه از يك سو؛ شركتكردنِ حداكثری باعثِ سوءاستفادهیِ عدهیی كه در طولِ اين مدت تنها مردم برایاشان گلههایی بودهاند كه حضورِ قدرتمندانهشان بر صندلیهایِ قدرت را ضمانت میكند افزايش میدهد و از سویی شركت نكردن موجبِ سوءاستفادهیِ هدهیی بیخبر از خدا و خلق میشود كه در گوشهیی از اين جهان خوشگذرانی را پيشه كردهاند و حكايتِ بر كنارِ گود نشستن و لنگاش كردن را متبادر میكنند، فراهم میآورد. ديگر آنكه به گمانام يك فرصتِ خوب برایِ تداومِ اصلاحات و به دنبالِ آن حضورِ موثر و بیواسطهیِ رهبری در جريانِ اصلاحات پيش آمده است. البته عصرِ پساخاتمی، به شدت توقعاتی ورایِ شرايطِ پيشين ايجاد كرده كه هركس در راس را به چالش میكشاند و اين چالش در همهیِ سطوحِ نظام و با هر رييس جمهوری حادث خواهد شد و اگر رييسِ بعدیِ جمهموری معين باشد؛ با گسترهیی از همراهانِ راديكالاش اين چالش به سطحِ اصلیِ قوا يعنی مجلس و دولت خواهد انجاميد و بیشك برایِ پيشبردِ امور رهبریِ انقلاب در مواردی ناچار به دخالت خواهد شد و من ترديد ندارم كه در آن صورت رهبری با مجلس نخواهد بود و اين يكی از محسناتِ دولتِ معين است كه شخصی به نجابتِ خاتمی به دليلِ احساستِ دلسوزانهاش كمتر از آن بهرهمند بود. اگرچه معتقدام رهبری با خاتمی هرگز مخالف نبوده و در بسياری از شرايطِ بحرانی در آغازِ نهضتِ اصلاحات دخالتهاياش موجبِ استحكامِ بيشترِ خاتمی هم شده اما اين امر در موردِ معين و ياراناش جنبهی ملموستری خواهد گرفت.
بگذريم اصلا قصدِ من تببينِ شرايط نبود كه میخواستم در شرايطی كه تقريبا اكثرِ كانديداها صفتِ دكتر و مهندس را بر خود حمل میكنند و لذا بايد در برنامههاشان از پسِ اين صفت برآيند مروری كنم به خودِ برنامهها.
اين روزها در برنامهیِ آقايان تقريبا همهچيز موج میزند؛ از شيرِ خشك بگير تا وعدهیِ حقوق و مزايا و رفعِ بيكاری و ازدواج و محضر و تورم و گوشت و پنير و اقتصادِ آزاد و رابطه با آمريكا (ببين چه ملتِّ عقدهیی شدهايم كه رابطه با آمريكا مبنایِ انتنخابِ ما شده نه برنامههایِ درون مملكتی و متناسب با آرمانهامان) و هزاران موردِ ديگر كه بیشك شيرِ مرغ است تا جانِ آدمیزادان و البته از سياست تا دلات بخواهد به اقتصاد و از آنجا به اعتقادات و از آنجا به روابطِ خارجی سويچ میكنيم و همه هم میخواهيم اين مملكت از اول ساخته شود انگار كه در اين بيستوهفت سال و به ويژه در دولتِ محمدِ خاتمی هيچ اتفاقی نيفتاده، اما جایِ دو نكته در اين برنامهها خالیاست كه به اعتقادِ من اين دو نكته مبنایِ آنچيزی است كه جامعهیِ ما سخت نياز دارد و سخت ندارد.
درست است؛ فرهنگ. اين اولين نيازِ جامعهیِ مااست و در تمامِ برنامههایِ آقايان گاهی تنها از واژهاش استقادهیی میشود و گذشته میشود. هنر و فرهنگ كه بیگمان زمينهسازِ فعاليتهایِ عامِ اجتماعی سياسی است در اين برنامهها مظلومی است كه اگر بخواهم من از منظرِ حرفهام با آن نگاه كنم هرگز نبايد نامِ كسی از اين حضرات را در برگهی رايام يادداشت كنم.
برایِ آقايان در هر سطحی از دانش و عمل، فرهنگ و هنر يا بهانهیی است برایِ مرزبندیِ خودیو غيرِ خودی و همينطور عاملی برایِ تعيينِ ميزانِ تعلق به اعتقاداتی كه در ذهنِ پوسيدهشان فسيل شده يا ابزاری میشود برایِ بروزِ همان افكارِ وامانده كه در حيطهیِ قدرتِ سياسی مشخص میشود. همه هنر را دوست دارند يعنی كه البته منظورشان از هنر تلهویزيون و سينما است. يك بار از آقايان بپرسيد در عمرشان چند بار تهآتر ديدهاند. اين را از آن بابت نمیگويم كه تخصصِ من تهآتر است بلكه از آن جهت میگويم كه در شرايطِ متمدنهیِ دنيا ديدنِ تهآتر از لوازمِ روشنگری و روشنفكری و البته ميزانِ بالا بودنِ شانِ اجتماعی در هر مرتبهیی است. شما در مملكتی زندهگی میكنيد كه با فرهنگترين وزيرِ فرهنگِ دولتِ اصلاحاتاش(كه بايد آخرِ فرهنگمداری باشد) در عمراش تا قبل از وزارت يك تهآتر ديده آنهم در دورهیِ دانشجوییاش حالا اينها كه تكليفاشان روشن است. من توقعِ ابلهانهیی دارم كه آقایِ هاشمی يا هركدامِ ديگر اصلا وقت داشته باشند نمايش ببينند. چه توقعی دارم من. فرهنگ و انديشه در اين برنامهها كه با مدِ روز تبيين شده و بنابراين من به برنامهبودناشان شك دارم محلی از اعراب نخواهد داشت. مشكلِ ما آقايان مشكلِ فرهنگ است و همهیِ اين معزلات ريشه در عقبماندهگیِ فرهنگی دارد. كاش محمدِ خاتمی زود رييس جمهمور نباشد.
اما نكتهیِ دومی كه جایاش باز سخت خالی است و البته يكی از معزلاتِ ما برایِ عقبافتادن از دنيایِ پيشرفته است؛ مبحثِ فنآوریِ اطلاعات است.
آيتی متاسفانه با همهی نيازی كه زيرساختها، مرورِ برنامهها، توينِ راهكارها و البته ملزوماتِ تجارتِ جهانیِ نو نيازمندِ حضورِ جدیِ آن در برنامهی هر دولتمندی در تمامِ دنيااست در اين مملكت اشارهیی هم بدان نمیشود و البته به اينها اضافه كن مسايلی چون وضعيتِ ابلهانهی مخابرات، ارتباطاتِ سيار، پيغامهایِ كوتاه، اينترنت، فيلترينگ، آزادیِ آنلاين، نگاهِ دوباره تعريف شده در فضایِ سايبر، اصلا زندهگی در سايهیِ سايبر، دولتِ الكترونيك، تجارتِ الكترونيك، توجه به صادراتِ غيرِ نفتی به ويژه در حوزهی آیتی كه به گمانام بهترين محلِ بروزِ آن است با توجه به استعداد و قدرتِ جوانانِ ايرانی و راهكارهایی كه اساسا آیتی در به سامان رسيدنِ برنامههایِ معمولیِ همين حضرات ايفا میكند. فراموش نكنيم كه بانكهایِ ما هنوز خدماتِ عهدِ عتيقی میدهند و هنوز پولِ الكترونيك جملهیِ خندهداری است. راستی ما برایِ چه اين همه پول به مخابرات میدهيم؟ بگذريم كه گذشتنی است.
اين روزها سخت مشغولام و دارم همهكاری می كنم. سعی میكنم چيزهاییش را كه به درد میخورد در همين حوزهی مجازی به اشتراك بگذارم.
می خواستم يادداشتی منبابِ تصميماتِ آقايان در مركزِ هنرهایِ نمايشی بنويسم كه گمان میكنم با خواندنِ دستورالعملهاشان در سايتِ نصفونيمهیِ ايرانتهآتر بتوانيد خود قضاوت بكنيد به حرافیةایِ من نيازی نيست.
در اين بلبشویِ فرهنگی و در قحطِ نگاههایِ آيندهبين و سيطرهیِ روزمره و خودخواهی و سود طلبی و تماميتخواهی در تمامِ سطوح از مدعيانِ فرهنگ تا جناحهایِ مختلف به گمانام وظيفهی هريك از ما برایِ توليدِ آثارِ درجه يك خيلی سنگينتر شده است. میخواهم از همه بخواهم كه تا میتوانند آثارِ فوقالعاده خلق كنند؛ در هر منظری از گسترهیِ توسعهیِ روايت.يا علی مدد!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد