2006/06/22

بيست‌وششم

درست است؛ گاهي حتا می‌شود كنارِ گذرِ رودی آرام نشست و به وسوسه‌یِ نسيمی از سرِ باغستان‌هایِ‌ بی‌دريغ، جرعه‌یِ نابه‌هنگامِ قهوه‌‌یی تلخ را تا بی‌انتهایِ لذتِ صبوحی‌زده‌گی سر كشيد. اما با پرنده‌گانِ پاره پيراهنی كه آب‌رویِ بی امانِ چشم‌های‌ام را با خود به سمتِ‌ جنوب خواب و خيزران می‌برند چه كنم. نه! هنوز وقت در آوردنِ كفش‌هایِ خسته‌گی نيست.

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد