2006/06/20

بيست‌وچهارم

خواب كه می‌روی، چشم‌هات شبيهِ شوقِ ابر می‌شود در روايتِ باران. خواب كه می‌روی حتا پريشانیِ گيسوان‌ات خنكیِ آن نسيم را دارد كه در مه. خواب كه می‌روی لب‌های‌ات به لب‌خندِ خوابی می‌پيوندد كه كودكانِ گرسنه‌یِ جهان را به تكه‌یِ نانی سيراب می‌كند. خواب كه می‌روی تمامِ زمين پهنایِ آرامشِ تواست. بخواب! شايد بيدار كه می‌شوی، جنگي در كار نباشد.

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد