2006/09/21

پنجاه‌ونهم

ديگر گريه نمی‌كنم. حتا نمی‌خندم. معنی ندارد صبحِ به اين زودی بيدار شده باشم، ماه را بدرقه كرده باشم، خواب را راهی كرده باشم و حالا وسطِ اين اتاقِ تا ابد تنها نشسته باشم و تو ناگهان ياداَت بی‌افتد زنگ بزنی كه امروز برایِ خريدنِ دم‌پایی قرار گذاشته‌ای و نمی‌توانی اتاق را انبوهِ گام‌های‌ات كنی!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد