2006/05/25

به پاسخِ دوستِ بزرگ‌وارم اسماعيلِ شفيعي در يادداشت‌اش بر نامه‌یی به نبوي

اسماعيلِ عزيز!
ممنون‌ام از راه‌نمایی‌ات و اميدورام تو هم مرا ببخشی كه بخشی از تصورات‌ات خدشه‌دار شده اما باور كن اگر تو هم در شرايطِ امروز كمي غرقه‌تر بودی شايد اگرچه نه كلماتِ ركيك كه شايسته‌یِ طبعِ‌ نيكويِ تو نيست اما به هرحال عصباني مي‌شدی و پيدااست كه من سخت عصبانی‌ام.
در مرحله‌یِ اول من پس از ارسالِ نامه در وب‌سايت‌ام تا اين لحظه كه نامه‌یِ تو را می‌خوانم اصلا سراغِ آن نرفته‌ام كه بتوانم نظرِ مخالفی را پاك كنم. اگر واقعا چنين بوده پس وضعيتِ سايت‌ام كمي قمر در عقرب است و بايد دستی به سر و رویِ آن بكشم. اما بعد؛ می‌دانم كلمات سخت ركيك هستند اما باور كن از اعمالِ آقايان ركيك‌تر نيست. مگر فقط كلام ركيك می‌شود؟ مگر نه اين‌كه آقايان به هر بهانه‌یِ احمقانه‌یی سال‌هااست از نام و انديشه و ساده‌گی‌مان سوءاستفاده‌هایِ مكرر برایِ گستردنِ خوانِ رحمتِ خويش كرده‌اند و ما را به كشك هم حساب نكرده‌اند كه اقلا قابلِ سابيدن باشيم؟ فكر می‌كنم ديگر سكوت كردن و رفتن در حوزه‌یِ هنر برایِ گريز از تردامن شدن كافي باشد. من می‌دانم كه خواندنِ نمايش‌نامه‌هایی چون زراره و اين اواخر حقيقت دارد تو را در خواب بوسيده‌ام برایِ تو شيرين‌تر از كلماتِ آلوده‌یِ اين نامه بوده، اما نه مگر من شكسپيرها را هم نوشته‌ام، دانتون را هم نوشته‌ام و تهي+ يك تكه كرم‌كاراملِ داغ را هم؟ پس اجازه بده كمی عصبانی باشم. از اين‌كه دروغ می‌شنوم. من كه علی(ع) نيستم كه فقط سخنانِ حق را بشنوم و به مردِ حق يا باطل نگاه نكنم. من در عصرِ لجن‌گرفته‌یی زيست می‌كنم كه اگر نخواهم حتا از كوچه‌ها كه می‌گذرم سطلِ زباله بر سراَم فرود می‌آيد. درست كه آخرين پيام‌بر سكوت می‌كرد از فرطِ ناسزاها اما اسماعيلِ عزيز! ناسزاهایِ امروز خطاب به شخصِ من يا شما نيست كه سكوت كنيم و بگوييم ما حق‌امان را می‌بخشيم. اين ناسزاها نثارِ مردمی است كه ساده در خانه‌هاشان به گرمایِ شعله‌یِ اجاقی دل‌خوش كرده‌اند و مردانی از طعمِ سرماشان هزارسال دور برای‌شان مكرر حكم و فرياد صادر می‌كنند. برایِ من چه اهميتی می‌تواند داشته باشد كه مثلا ابراهيم نبوي كه هست و چه هست. من می‌گويم اگر قرار است در حوزه‌یِ عمومی فعاليت كنيم بايد مسايلِ حوزه‌یِ عمومی‌مان روشن باشد وگرنه ممكن است هركدامِ ما و به ويژه خودِ من هزار بار گناه‌كارتر از او باشم در خلوت كه خداي از تقصيراتِ همه بگذرد كه محتاج‌ايم تا هنوزِ روزگار به گوشه‌یِ چشم‌اش.
يا علي!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد