2006/10/04

اين روزها

اين روزها كمی احساسِ تنهایی، كمی احساسِ دل‌تنگی، كمی احساسِ خسته‌گی و كمی احساسِ رنج می‌كنم. می‌دانم كه نبايد هيچ‌كدامِ اين‌ها را داشته باشم. حق‌اش را ندارم. خوب كه نگاه می‌كنم همه‌چيز بر وفقِ مراد است و تقريبا كم‌بودی‌وجود ندارد و خدا تا دل‌ات بخواهد از لطف‌اش به ويژه در اين ماهِ نازنين ارزانی كرده است تا بدان حد كه از عهده‌یِ شكرش به در نيايم. اما با همه‌یِ اين‌ها انگار يك چيزی می‌خواهم كه نمی‌دانم چيست و نيست. اين روزها هوایِ خاطره‌ام انبوهِ لغت‌هایِ تازه‌یی است كه با همهمه‌ی هزار پرنده در اتاقی تاريك برابری می‌كند. اين روزها دوست دارم عاشقانه بنويسم از بس نشستم و از مرگ نوشتم و زهر خوراندم و خنجر پراگندم و دروغ نمايش دادم و پيشِ خوداَم گفتم حقايقِ جامعه و جهان است. اين روزها دل‌ام كوتاهیِ يك لحظه‌ِی مهربانی می‌خواهد و كسی كه همين نزديكی است. نزديك‌تر از... شما كه خودتان می‌دانيد. يا علی!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد