2009/07/27

فرض كنيم زندانيان دشمنانِ دين‌اند

مي‌خواستم نامه بنويسم. مي‌خواستم به امامِ زمان نامه بنويسم اما فكر مي‌كنم اين‌قدر دل‌خون هستند كه نامه‌ام بي پاسخ بماند. بعد ديدم كه ديگران آن‌قدر به ايشان نامه نوشته‌اند كه...
اصلن بي‌آييد فرض كنيم زندانيان همه دشمنانِ‌دين‌اند و محكوم‌اند و فاسق‌اند و بد.
خدايا در كجايِ‌دينِ من اين رفتارها شايسته است.
خدايا در كجايِ دينِ من بي‌خبريِ يك خانواده پذيرفتني است.
نه در هيچ‌كجا. دينِ‌من دينِ مهرباني و لب‌خند و صلح است. اگر عده‌یی دين‌ام را پيراهني كردة‌اند برايِ شرارت، من از امام‌ام عاجزانه مي‌خواهم دستي به ياري برساند. كه عنايتي كند.
من مي‌ترسم. نه از اين‌كه طوري‌م بشود يا كسي چه بشود يا نشود، نه!
مي‌ترسم كه هر آهِ‌اين خانواده‌ها، هر فريادي، هر نگراني، هر مشتي، هر دروغي، هر تهمتي، به آن بي‌انجامد كه خون شود آن دل كه بايد به برگِ گل آراسته باشد و نازكايِ نگاهِ نسيم.
يك روز آقايِ جواديِ آملي گفت كه توبه كنيم. خدايا من مي‌گويم حتا اگر دشمن بودند اينان، بايد خانواده‌هاشان از نگراني به در آيند.
آخر چرا بايد فرزندِ 25 ساله‌یِ يك نفر آدمِ‌مومن و متقي كشته شود. يعني اين‌ها به خوداِشان هم رحم ني‌كنند.
خدايا اشتباهِ‌ما كجااست؟ آن لحظه‌یی كه بايد از آن توبه كنيم كجااست؟
خدايا اين نيمه شب دستِ اين حقير را به سمتِ خويش بپذير و رحمي كن!
مي ترسم اگر حرفي بزنيم، كاري بكنيم آن‌چه پاي‌مال شود دينِ‌تو باشد. آن‌چه ناديده گفته شود نامِ‌تو باشد.
خدايا! به خاطرِ عزيزترين‌ات در اين شب‌هايِ شعبان اين تيره‌گي‌ها را از ما بگير.
خدايا آناني كه عليهِ تو گام بر مي‌دارند رسوا كن!
خدايا دوست‌داران‌ات را عزت ببخش!
خدايا به حقِ ابالفضل‌ات به حقِ حسين‌اَت به حقِ مهدي‌ات صبر بده به داغداران و عقل بده به قدرت‌مداران و انصاف بده به قاضيان و ايمان بده به مبارزان و شجاعت عطا كن به ره‌پويانِ راه‌ات.
يا علي!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد