من ميخواهم از همه عذرخواهي كنم. ميخواهم از تكتكِ كساني كه ترغيباشان كردم پايِ صندوقها بروند عذرخواهي كنم. نه بدان دليل كه چرا راي دادند، از آن جهت كه با راياشان چهها كه نكردند. آنان كه بايد رايها چون ناموساشان بود، بر ناموسِ خويش تاختند و حتا از هميتِ سادهیِ جنوبِ شهريِ باصفا كه ناموس همسايه چون ناموسِ خودِ آدم است، خجالت نكشيدند. و حالا من معذرت ميخواهم.
من در آغاز از شاگرداناَم عذر ميخواهم كه به هر ترفند و نكتهیی كه ميدانستم ترغيباشان كردم بروند راي بدهند. وقتي فرياد ميزدند كه از ابتدا معلوم است چه كسي از صندوقها بيرون ميآيد، گفتم نه، گفتم اين بار فرق ميكند، گفتم بدبين نباشيد و حرف زدم و اطلاعات نشان دادم و جوِ كلاسةا را و راهروها را تبديل كرديم به نشانههايِ حضور در انتخابات. و حالا آنها تويِ چشمام زل ميزنند كه اين همان ظرفيتِ جمهوريِ اسلامي بود كه از آن حرف ميزدي؟ من عذر ميخواهم.
من از دوستان و همكارانام عذر ميخواهم كه همهیِ تلاش امان را كرديم تا هركس را كه مي توانيم پايِ صندوق ها ببريم.
من از احدِ محمدكرمي عذر ميخواهم كه سهميهیِ عدالتاش را گرفت و در حركتهايِ آرامشخواهِ دوستدارانِسبزِ ميرحسين، هوادارانِ كورِ سياهي و ظلمت با سنگ چشماش را تا آستانهیِ نابينايي آسيب رساندند و البته كمشدنِ بينايياش و هزينههايِ درماناش از سهامِعدالتِ دروغگويان به او رسيد و مي دانم كه او هميشه سبز خواهد ماند
من از خانوادهام عذر ميخواهم، از مادراَم كه هزاران صلوات نذر كرد تا كاخِ رياست جمهوري از رنگِ ريا و دروغ، به در آيد و طعمِ سبز بگيرد. و مادراَم حالا نگرانِمن است.
من از آنا عذر ميخواهم كه با تمامِوجود حرص خورد وقتي آنهمه دروغ از بنگاهِ دروغ پراكنيِ ايران كه نامِ رسانهیِ ملي را دارد شنيد و من آراماش كردم كه به زودي اتفاقاتِ بزرگ ميافتد.
من از ياسينام از پسراَم عذر ميخواهم كه ياد گرفته بود با شيرين زبانيِ كودكانهاش بگويد؛ موسبي دوساِت داديم (موسوي دوستات داريم)
من از خداوندِ رحمان عذر ميخواهم كه با نامِاو دروغ ميگويند و با نامِ اركانِ ديناش ستم ميكنند و جوانانِ پاكِ اين سرزمين، ذره ذره از نام و خاطرهیِ دينِ او دورتر ميشوند، يعني دورترشان ميكنند. هرچند روان و روح و بصيرتِ اين جوانانِ پاك هماره با نامِ ناميِ خداوند آرام ميگيرد.
من البته از روحِ صاحبِ جواهر، از روحِ ملا احمدِ نراقي، از روحِ استادِ اعظم شيخِ انصاري، از روحِ ناييني و بروجردي و بهجت، از روحِ حضرتِ روحا... هم عذر ميخواهم.
من از خوداَم عذر ميخواهم كه باز هم احساساتي شدم و فكر كردم اوايلِ انقلاب است و شورِايران دوستي و اسلام دوستي سراغِ مردم آمده و البته نظام هم اين شور را دوست دارد. من از خوداَم عذر ميخواهم كه ساده بودم و فكر كردم جمهوريِ اسلامي از يكي از مهمترين مقاطعِ خود در جلبِ حمايتِ مردمِ حقيقي و همينطور ايجادِ مشروعيتِ بالايِ جهاني استفاده خواهد كرد و نكرد.
اين عذرخواهيها برايِ پشيماني نيست. برايِسوءاستفاده از شور و شوقي است كه تلاش كرديم شكل بگيرد وگرنه ما بايد تمامِ تلاشامان را ميكرديم.
راستي كسي يك غار سراغ ندارد. و البته آنا جان دعايِ كميلام كجااست؟
يا علي!
No comments:
Post a Comment
با سلام و سپاس از محبتاِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيشآمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وبلاگ قرار داده خواهد شد