2009/01/08

امیرِ کوهستانی 2

اولین بار امیرِ کوهستانی را سالِ 78 دیدم. فکر کنم حوالیِ مهر یا آبان که جشن واره یِ هجدهم فجر بود و کارِ من هم قرار بود در جشن واره یِ استانی حضور داشته باشد. یعنی راست اش تازه واقعه ی کوی دانش گاه در هجدهم تیر را پشت سر گذاشته بودم و کلی عصبی بودم و بی روحیه و جمشید طاهریان هم پیش نهاد داد که تا بیایی کمی خودت را بازسازی کنی و برگردی تهران بیا و یک کاری با بچه های لار تمرین کن. من هم نمایشِ خیال روی خطِ خنجر را که بازخوانیِ آرشِ بیضایی بود آماده کردم و شروع کردیم به تمرین. خدایی ش کارِ خیلی خوبی شده بود. من خب از قبل بعضی از بچه های ته آترِ شیراز را می شناختم. اما تقریبا هیچ کسی مرا نمی شناخت جز احمد سپاسدار که سال ها قبل نمایشی از من دیده بود و کلی محبت کرده بود به ام. علی شجاعی را می شناختم که مسوول گروه امیر بود و البته اصلا هم موفق نشدم کار قصه های درِ گوشی را ببینم که امیر کار کرده بود اما انگار او کارِ مرا دیده بود. خب تقریبا همه از کارِ من راضی بودند و یک جو بسیار خوبی درست شده بود و همه هم می گفتند که کارِ من یکی از کارهایی است که بالا خواهد رفت. توی اختتامیه البته نظرات مردم درست از آب در نیامد و کارم به جز کارگردانی سوم و بازی گری سوم اتفاقی برای اش نیفتاد. اما برای جایزه ی کارگردانیِ اول امیر کوهستانی رفت بالای صحنه و وقتی جایزه اش را گرفت پشتِ تریبون رفت و در حالی که حتا اسم ام را به خاطر نمی آورد جایزه اش را به من هدیه کرد. خب ظاهرن من هم باید تعارف می کردم و نمی گرفتم اما نمی دانم چرا گرفتم هرچند تعارف هم کردم و خواستم سکه را پس بدهم که امیر قبول نکرد. نمی دانم شاید آن قدر مغرور بودم که جایزه را حق خودم می دانستم شاید هم نمی خواستم دست اش را رد کنم. به هرحال امیر توی ذهنِ من ماند و بعدها در تهران کارِ درخشان اش را دیدم که هوز هم به نظرِ من ته آتری ترین کارِ امیرِ کوهستانی است و هنوز هم من از یادآوریِ خاطره اش پر از ذوق می شوم.

جالب این که امیر هم هنوز آن کار را و البته شهرزادِ هورالهویزه ی من را به ترین کارهام می داند. از آن روز به بعد که کم کم با آمدن ام به شیراز و سکنا گزیدن در این شهر دوستی مان عمیق تر شد، هر روز بیش تر با خصایصِ نیکوی امیر آشنا شدم و این که این پسر مثل شیراز گل است و کم نظیر. کاری ندارم که ممکن است خیلی ها با خیلی از رفتارهاش مشکل داشته باشند یا نه اما برای من امیر نمونه ی یک پسرِ ته اتریِ فوق العاده است و اگر قرار باشد برای کسی با همه غرورم دعا بکنم در عالمِ ته آتر، بی تردید یکی از سه یا چهارنفری که  دعا می کنم همیشه سرشار موفقیت و انرژی و نوآوری و خلاقیت باشند امیرِ کوهستانی است. این ها را نوشتم که پس از ماه ها گرفتاری یادآوری کرده باشم و خدا بخواهد ادامه خواهم داد نوعِ نگاه امیر را به ته آتر و میزان علایق و احتمالا نقادی هایِ من نسبت به این نگاه.

یا علی!

 

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد