2007/02/23

هشتادوسوم

ديدی عاقبت باران هم گرفت و خوابِ آمدن‌ات تعبير نشد. عيبی ندارد. من كه عادت كرده‌ام به خواب‌هایِ آشفته. مي‌ماند صدایِ مادراَم.. كه آن هم مي‌گذارم به حسابِ سوزِ شبانه. مهم اين است كه تو در خوابِ جهان باقی بمانی. چه اهميت دارد گريه‌هایِ بي حد و حصرِ نيامدن‌ات.

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد