2004/12/03

شعر

من هيچ اصراري برايِ اثباتِ اين نظريه ندارم كه شعر حاصلِ تكنيك نيست و به قولِ بسياري از جوانان و حتا بزرگ‌ترهاشان شعر زبانِ صرف نيست.
من نمي‌خواهم چيزي را ثابت كنم كه احتياجي به اثبات ندارد. تنها مي‌خواهم آن‌چه به ذهنِ خوداَم مي‌رسد بيان كنم؛ همين.
من فقط نمي‌توانم قبول كنم كه شعر حاصلِ قرار گرفتنِ كلمات در شكلِ زيباشناسانه‌ي خود و يا ادراكِ شاعر از هستيِ زبان و يا حتا برآيندِ يك احساسِ ناب است. مگر يك احساس تا كجا مي‌تواند پيش برود؟ مگر يك احساس چيست به جز تعريفِ هيجان‌آميز از اشيا و حوادث و اين كجاي‌اش به شعر ارتباطي پيدا مي‌كند؟ مي‌خواهم بگويم كه برايِ من شعر نه چنان‌كه دوست‌دارانِ عوالمِ پست‌مدرنيستي مدعي هستند؛ حركت در لايه‌هايِ مختلفِ زبان عاري از هرگونه معنا است و نه چنان‌كه دوستانِ ديگر مي‌انديشند؛ محصولِ غليانِ احساس و عواطف و يا حتا بروز معنا در قالب‌هايِ عروضي و يا ساختماني منظم و موزون است. برايِ من شاعري ايستادن در برابرِ پنجره‌ي نبوت است يا چنان‌كه اخوان مي‌گفت قرار گرفتن در پرتويِ شعورِ نبوت.
چه كسي باور مي‌كند يك نفر تحتِ شرايطِ احساسي كه مثلا با اين شرايط مي‌شود برايِ يك پرنده‌ي زخمي دل سوزاند، بتواند در برابرِ خود به‌ايستد و بگويد: نگفتم‌ات مرو آن‌جا كه آشنات من‌ام / در اين سرابِ فنا چشمه‌ي حيات من‌اَم / ... نگفتم‌ات كه تو را ره زنند و سرد كنند / كه آتش و تبش و گرميِ هوات من‌اَم..
البته من هيچ مخالفتي با احساسات ندارم كه در اين قحطِ بازار مهرباني هر لمحه‌يي از حضورِ صميمانه‌ي عاطفه ثروتي بي‌پايان است و شايسته‌ي شكرگذاري و يا حتا دشمني با علاقه‌ورزانِ زباني كه خود معنا است و هيچ مناسبتي با پيش‌فرض‌هايِ نشانه‌شناسانه و يا نمادهايِ تعيين شده ندارد ندارم اما نمي‌توانم بپذيرم كه اين‌ها به تنهايي مي‌تواند مثنوي بي‌آفريند يا حافظ را يا خمسه را و يا در همين حواليِ خودامان ايمان بي‌آوريم به آغازِ فصلِ سرد را.
به گمان‌ام هر شاعري در تمامِ لحظه‌هايِ پاكِ سرودن فاصله‌ي ميانِ خود و هستي را فروفتاده مي‌بيند و با خود در كنارِ ناب‌ترين اتفاقاتِ زمين به كشفِ گيهان در غيرِ ملموس‌ترين شكلِ ممكن دست مي‌يازد و خود را كوچك‌ترين نقطه بر مدارِ آفرينش مي‌يابد كه در برابراَش عظمتي توصيف ناپذير به بلندي ايستاده چنان‌كه بايزيد در تذكرت‌الاوليا گفت؛ حضرتي ديدم كه هجده‌هزار عالم در پيش‌اَش به گردي مي‌مانست. و البته تاكيد مي‌كنم كه هيچ اصراري مبني بر پذيرفتنِ اين نگره ندارم كه سخت معتقداَم سال‌هااست شاعران از اين ديار رخت بر بسته‌اند و هرچه فرياد مي‌كنيم تنها در حدودِ حوضِ كوچكِ خانه‌مان به تكرار مي‌نشيند و ديگر هيچ.
امشب كه داشتم تماس رابرت زمه‌كيس را مي‌ديدم وقتي در سفرِ آفاق و انفسيِ جودي فاستر وقتي كه برايِ توصيفِ زيباييِ آن‌چه مي‌ديد كلمه‌يي نمي‌يافت از زبان‌اش شنيدم كه بايد يك شاعر را به اين سفر مي‌فرستادند، با خوداَم فكر كردم كه چه‌قدر وقت گذشته كه شاعري هيچ زيبايي‌يي را نسروده است. شايد حق داشته باشند كه مگر زيبايي‌يي مانده كه در سروده آيد يا نه؟ اما شما بگوييد كه در عصرِ هبوط و تنهاييِ آدمي كه بر صفحات نامِ خداوند را لاك مي‌گيرند و آن‌چه ناديدني است را بر پسِ پشتِ گزاره‌هايِ صفر و يك به بازيافت‌هايِ ترديد و ابهام پنهان مي‌كنند، مگر جز شاعران كسي را داريم كه از واژه‌گانِ ترانه و زيبايي حديثِ حيراني و ايمان مترنم كنند و خاطره‌ي خواب‌هايِ خدا و لب‌خند را بر دريچه‌ي بي‌دريغِ غربت‌امان بگسترانند؟
شعر زبان نيست، چنان‌كه معنا زبان نيست. و البته منظور من در اين‌جا از زبان مثلِ همين سينه‌چاكانِ تيوري‌هايِ درب‌وداغان و پس‌مانده‌ي پست‌مدرن‌نمايان چيزي نيست كه در نزدِ فلسفه‌ي اسلامي و نيز بسياري از فلاسفه‌ي غربي يافت مي‌شود كه در آن‌جا زبان ديگر حاملِ پيامِ صرف و كانالِ ارتباطي نيست بل‌كه خود خالقِ ارتباط و اساسا خالقِ مناسبت‌ها و روابط و هستيِ جديدي مي‌شود كه اگر بخواهم اين‌گونه به قضيه نگاه كنم شعر مي‌شود خلقِ دوباره‌ي هستي و خلقِ دوباره‌ي احساس و خلقِ دوباره ي معنا و خلقِ هرچيزِ دوباره. و چه‌قدر دل‌تنگ‌ايم اين‌روزها به خلقِ دوباره‌ي مهرباني و سرود، به آفرينشِ دوباره‌ي تهي از نفرت. و راستي چه‌قدر محناج‌ايم كه شاعري دوباره عشق را بي‌آفريند كه شده‌است بهانه‌يي برايِ ميزهايِ قدرت و عقده‌هايِ جواني و شورش‌هايِ ايديولوژيكي و فكر نمي‌كنيد اين واژه با اين معني گندمان بيش نيست و البته ما دوست نداريم واژه‌گانِ زيبا حقير شوند در پايِ زبان‌بازان و كلاه‌بردارانِ ايامِ قحطيِ شعر. پس دعا كنيم خدا شاعرانِ بسياري بي‌آفريند. ايدون باد، ايدون‌تر باد.
يا علي!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد