2005/11/26

توسعه‌یِ روايت، توسعه‌یِ اطلاعات

ته‌آتر، سينما، ويديو، نقاشی، موسيقی، گرافيك، داستان، عكس و حتا وب و طراحی‌هایِ پويا و چندرسانه‌یی‌ها، همه و همه وظيفه‌شان در يك چيز خلاصه می‌شود؛ انتقالِ پيام به مخاطب. و البته شما می‌دانيد كه منظور از پيام همان message يا داده يا اطلاعات است و نه آموزه‌هایِ اخلاقی كه البته اين نيز می‌تواند پيوستاری از اطلاعات باشد. در حقيقت كارِ صاحبانِ اين رسانه‌ها كه نام برده شد، توليد و انتقالِ اطلاعات است چنان‌كه از علومِ ارتباطیِ امروز برداشت می‌شود.
تنها تفاوت در شيوه‌یِ انتقالِ پيام و چه‌گونه‌گیِ تربيتِ اجراكن و مخاطبِ آن رسانه‌‌یِ ويژه است. آن‌گونه كه مثلا در نقاشی ابزار و شيوه‌یِ انتقال با موسيقی تفاوت می‌كند اما ساختمانِ ارتباطی دقيقا يك‌سان است. پس اجازه بدهيد همه‌یِ اين‌ها را تحتِ نامِ واحدِ روايت بگنجانم و بانيانِ هريك را توسعه دهنده‌یِ روايت بنامم چرا كه ساختارِ ارايه‌یِ اطلاعات و پيام در همه‌یِ اين‌ها از يك الگویِ مشخص پيروی می‌كند.
بر اين اساس روايت تعريفی فراگير پيدا می‌كند؛ انتقالِ محتوا شاملِ اطلاعات، پيام و مجموعه‌یِ داده‌هایِ پردازش‌شده از منظرِ رسانه‌‌یی ويژه هم‌چون سينما، ته‌آتر، ويديو و غيره و با استفاده از ابزارهایِ متناسب با آن رسانه‌‌ هم‌چون رنگ، نور، صدا، كلمه، خط، شكل، طرح، فرم، بافت، تصوير، كد، داده‌هایِ ديجيتالی و هرآن‌چه شكل و شمايلِ يك رسانه‌‌ را متمايز می‌كند. به عبارتِ به‌تر وقتی از طريقِ نقاشی و يا گرافيك می‌خواهيم پيامی را انتقال دهيم به قواعدِ ساختاریِ نقاشی و طراحی كه بر اساسِ آن معناهایِ ديداری نمود می‌يابد، رجوع می‌كنيم و از ابزارهايی هم‌چون رنگ و خط و كمپوزيسيون و توازن و نشانه‌شناسیِ رنگ و خط ياری جسته، لحظه و چه‌گونه‌گیِ انتقالِ داده‌هایِ اطلاعاتی را سرعت، دوام و ويژه‌گی‌هایِ خاص می‌بخشيم. در عوض وقتی می‌خواهيم پيامی را با رسانه‌‌یِ ته‌آتر منتقل كنيم ابزارمان كمی تفاوت می‌كند اما شكل و شمايل و چه‌گونه‌گیِ مناسباتِ حاكم بر اين انتقال و الگویِ رواییِ آن، چنان‌كه شكل‌شناسان روسی سال‌ها قبل برجسته كرده بودند، تفاوتِ خاصی نمی‌كند. اگر يك بارِ ديگر به الگویِ ثابتِ روايت‌هایِ دنيا اعم از سينما، داستان، يا نمايش رجوع كنيم آن‌گونه كه پوپ و ديگر شكل‌گرايانِ روسی اشاره كرده بودند؛ می‌بينيم كه هم‌چنان ساختارِ مشخصی را تداعی می‌كنند؛ تعادلِ اوليه، تجاوز به تعادل و تعادلِ ثانويه.
بنابراين با توجه به تنوعِ شيوه‌هایِ روايت در عصرِ اطلاعات و تجمعِ فرهنگی و نزديكیِ انديشه‌گی و هم‌چنين افزايشِ كانال‌ها و امكان‌هایِ ارتباطی تنها به ميزان و تعدادِ رسانه‌ها افزوده شده است وگرنه نوعِ روايت‌گری از آن‌جایی كه منشاِ انسانی دارد و در هرحال توليدكننده‌اش از امكاناتِ ازلی ابدیِ روايت‌گری بهره می‌گيرد و از سویی مخاطب‌اَش نيز از جنسِ همين انديشه‌گی و عواطف و گيرنده‌هایِ احساسی برخوردار است، تفاوتِ چندانی نكرده كما اين‌كه دغدغه‌یِ يك طراحِ گرافيك يا برنامه‌نويسِ چندرسانه‌یی همانی است كه يك نويسنده‌یِ سينمایی يا توليدكننده‌یِ ويديویی دارد. البته انكارِ اين نكته كه از شيوه‌ها و ابزارهایِ هنری در راهِ اين رسالت استفاده می‌شود غير ممكن است اما به اعتقادِ من شناختِ مخاطب و راه‌هایِ انتقالِ منطقی و علمیِ پيام‌هایِ موردِ نظر بخشی از خلاقيتِ هنری است كه در اين مسير صرف می‌شود. كه البته خيلی هم با مكاشفاتِ الهام برانگيز و احساساتِ منحصربه‌فردِ هنرمندانه نسبتی ندارد و بسيار به دانش‌پژوهی و كاربردِ تكنيك در علومِ ديگرِ انسانی و تجربی و حتا رياضی هم‌سانی دارد. می‌خواهم بگويم خلق، ارايه و انتقالِ يك داده يا پيام، همان كاری است كه روزی سوفكل و اوری‌پيد هم انجام می‌داده‌اند و امروزه ابزارهایِ انتقالِ آن متنوع‌تر و ساده‌فهم‌تر شده و به همان اندازه كه تسلط بر تكنيك‌هایِ روايت‌گری در نزدِ آن روايت‌گرانِ صحنه‌يیِ كلاسيك اهميت داشته امروزه نيز تسلط بر هريك از اين ابزارها در توسعه‌یِ هريك از گونه‌هایِ روايتی هم‌چون موسيقی، گرافيك، معماری، نمايش و يا كدنويسی‌هایِ الكترونيكی حايزِ اهميت و بل‌كه حياتی است.
روايتی كه بدين ترتيب توسعه داده می‌شود، البته در نزدِ هريك از دست‌اندركارانِ شاخه‌هایِ مختلف نمودی ديگرگونه می‌يابد و البته برایِ ما در حوزه‌یِ ته‌آتر در اين زمانِ مشخص الزامی برایِ تخالفِ ميانِ گونه‌هایِ روايتی در سطحِ دسته بندی‌هایِ درون‌رسانه‌‌يی وجود ندارد. چنان‌كه بالذاته ته‌آتر از تنوعِ روايت در سطوحِ نوشتار تا طراحی و بازی‌گری و كارگردانی برخوردار است و امروزه تلاشِ من اين است كه آن را با دست‌آوردهایِ عصرِ اطلاعات و جامعه‌یِ اطلاعاتی چه در سطحِ نرم‌افزار و چه در حدودِ سخت‌افزاری آميزشِ بيش‌تر و ملموس‌تری بخشم.
بدين سان روايتی كه به دستِ يك نويسنده و با ابزارِ ويژه‌یِ خودِ او يعنی دايره‌یِ واژه‌گان و البته دانشِ ساختار و نوعِ روايت‌گریِ كلامی گسترش داده شده، هم‌چون كدهایی در اختيارِ يك توسعه‌دهنده‌یِ ميزان‌سن قرار می‌گيرد، تا او با استفاده از ابزارهایی كه در اختيار دارد ويرايشِ تازه‌یی را از آن روايت ارايه كند و البته در اين ميان بازی گران، طراحان و سايرِ عوامل نيز در راستایِ اين ويرايشِ تازه، روايت‌هایِ مخصوص به خود را توسعه می‌دهند، آن‌گونه كه مثلا در نگارشِ يك نرم‌افزار علاوه بر كدنويس‌ها، گرافيست‌ها، مديرانِ پروژه و حتا مديرانِ فروش و بازاريابی نيز جزیی از مجموعه‌یِ توسعه‌یِ آن نرم‌افزار به شمار می‌آيند كه هر كدام تكاليفِ مستقل و تخصصیِ خود را عرضه می‌دارند. ترديدی نيست كه همه‌یِ اين عوامل كدهایِ در اختيار داشته را برایِ كمالِ روايت با ابزارِ انحصاریِ خود ويرايش می‌كنند و بر همين منوال قواعدِ صفر و يك به همان اندازه كه در توسعه‌یِ يك نرم‌افزار مرجعی پايه‌یی به حساب می‌آيد، چندان‌كه عدول از آن‌ها منجر به خطاهایِ پيش‌بينی شده يا نشده می‌شود، در حيطه‌یِ توسعه‌یِ روايت نيز قواعدِ صفر و يك مدونِ البته منعطف‌تری وجود دارد كه عدول از آن‌ها نيز رابطه‌یِ ايجاد شده ميانِ توليدكننده و مخاطب و سيرِ منطقیِ انتقالِ پيام را دچارِ خدشه و گاهی متلاشی می‌كند. بديهی است كه هرچه اين قواعد توسعه‌یِ به‌تر و علمی‌تر و دقيق‌تری داده شود، رابطه‌یِ حاصله ميانِ اجراكن و مخاطب نيز به همان اندازه، دقيق‌تر و بسته‌هایِ اطلاعاتیِ موردِ انتقال با ريزشِ كم‌تر و به شكلِ موثرتر و ماندگارتری جابه‌جا می‌شود. البته در عالمِ هنر گاهی عناصرِ ديگر يا روايت‌گرانِ ديگری هم در انتقالِ بسته‌هایِ پيام به مخاطب ياری‌گری می‌كنند كه از جمله‌یِ آن‌ها منتقدين هستند كه روايتِ انحصاریِ خود را ارايه می‌كنند كه دارایِ شاخصه‌ها و الگوهایِ ويژه‌یِ اين توسعه‌یِ خاص است.
با اين تفاصيل؛ كارِ ما در هر لحظه‌یی از توسعه‌یِ يك روايت، دقت در پردازشِ داده‌ها، بسته‌بندیِ زيباشناسانه و منطقی و به دنبالِ آن انتقالِ بسته‌هایِ اطلاعاتی در به‌ترين، ساده‌ترين، قابلِ وصول‌ترين، كوتاه‌ترين و ماناترين صورتِ ممكن و در يك كلام طراحی و توسعه‌یِ هوشمندانه، منطقیِ و دقيق و موثرِ روايت است؛ حالا می‌خواهد در هر ساحتی از اشكال و در هر رسانه‌‌ و منظری بروز كند.
اگر در جامعه‌یِ صنعتی و اصولا عصرِ صنعت مخترعين و دانش‌مندانِ علومِ تجربی تعيين‌كننده‌یِ ساختار و مناسباتِ اجتماعی بودند، امروز در جامعه‌یِ اطلاعاتی صاحبانِ اطلاعات و توليدكننده‌گانِ فن‌آوریِ اطلاعات و البته بهره‌ورانِ اين عرصه، شاخص‌هایِ جامعه و نمودهایِ اجتماعی را سامان‌دهی و تبيين و تعيين می‌كنند. در جوامعِ صنعتی و اقتصادی اگر كالایی فروخته می‌شود فروشنده‌یِ اوليه ديگر صاحبِ آن كالا نيست. يعنی در مراوداتِ اقتصادی از عده‌یی كم و بر عده‌یی افزوده می‌شود اما در جامعه‌یِ اطلاعاتی در عرصه‌یِ كسب‌وكار، فروشِ اطلاعات چيزی را از فروشنده كم نمی‌كند چرا كه هم‌چنان او صاحبِ آن اطلاعات است. يعنی مراودات هم‌واره به افزايشِ اطلاعات كمك می‌كند؛ به افزايشِ دانایی و توانایی؛ به افزايشِ ثروت كه همان دارابودنِ سرمايه‌یی به نامِ اطلاعات است. چيزی كه مرا مشتاقِ اين مباحث كرده اين است كه تعيين كننده‌گانِ روابط و مناسباتِ جوامعِ اطلاعاتی تنها مديران، اهالیِ روابطِ عمومی، توليدكننده‌گانِ فن‌آوریِ اطلاعات و دانش‌مندانِ علومِ ارتباطی نيستند، بل‌كه روايت‌گرانِ عرصه‌هایِ هنر نيز از جمله‌یِ توليد كننده‌گانِ اطلاعات و بنابراين شاخصه‌هایِ تعيينِ مناسباتِ اجتماعی به شمار می‌آيند. يعنی با اين تعاريف قصه‌ها، نشانه‌هایِ صحنه‌یی، خطوطِ معماری، طرح‌هایِ گرافيكی و عناصرِ ويديویی همه و همه بخشی از بسته‌هایِ اطلاعاتی برایِ انتقالِ به مخاطبان در يك فرآيندِ ارتباطیِ سه‌گانه و يا چهارگانه هستند كه شاملِ فرستنده، گيرنده، پيام و بعضا ابزارِ انتقالِ پيام می‌شوند و بنابراين به ميزانِ كميت و كيفيتِ اطلاعات در فضایِ جامعه‌یِ اطلاعاتی می‌افزايند و خود نيز در كسب‌وكارِ تبادلِ اطلاعات نقش‌آفرينی می‌كنند. چيزی كه به نظر می‌رسد صاحبانِ قدرت كم‌تر در اعصارِ گذشته توجهی بدان كرده‌اند و البته چندان انتظاری هم نيست كه هم‌اكنون نيز محلی از اعراب بی‌آبد.
بدين‌سان روايت‌گران هم‌پایِ ديگر توليدكننده‌گانِ اطلاعات پايه‌هایِ عصرِ اطلاعات و ارتباطات را استحكام می‌بخشند و به صورت‌بندیِ دانايیِ جهان چه از لحاظِ كيفی و چه از لحاظِ كمی اضافه می‌كنند. اگر به همان مدلِ مراوداتِ اقتصادی نگاه كنيد كسی كه يك بسته‌یِ اطلاعاتی شاملِ يك داستان را می‌فروشد هم‌چنان صاحبِ آن داستان خواهد ماند و ويرايش‌هایِ تازه توسطِ دريافت‌كننده‌گانِ اوليه‌یِ اين بسته‌ها برایِ عرضه به مخاطبانِ تازه‌تر می‌تواند بر فربهیِ اطلاعات و دوامِ عمرشان بی‌افزايد و اين نوعی از دانایی و ثروت را برایِ جامعه‌یِ مبتنی بر فن‌آوریِ اطلاعات و ارتباطات به ارمغان می‌آورد.
در اين‌جا ذكرِ اين مورد ضروری می‌نمايد، كه ته‌آتر از آن‌جایی كه خود در طولِ تاريخِ پديداری‌اش، زمينه‌سازِ توسعه‌هایِ گوناگون از يك روايت در رسانه‌هایِ متفاوت بوده، برایِ من از اهميت و جذابيتِ استثنایی برخوردار است، چنان‌كه متناظرترين مديوم در عصرِ اطلاعات و ارتباطات به شاخصه‌هایِ فن‌آوریِ اطلاعات، ته‌آتر است كه بعضاً از يك نگارشِ صرف به خلقِ روايت‌هایِ ديگر در عرصه‌یِ طراحیِ صحنه، توليدها و افكت‌هایِ ويديویی، معماری، رقص و اشكالِ روايت‌گریِ بدنی و ديگر گونه‌ها منجر می‌شود. اگرچه اين تنوع، در زيرمجموعه‌یِ يك رسانه يعنی ته‌آتر بروز می‌كند اما خود نيز می‌تواند به رسانه‌یی مستقل برایِ بروزِ روايتِ انحصاریِ خود بدل شود. به عبارتِ ديگر؛ كارگردانی، نگارش، طراحی و بازی‌گری، علاوه بر آن‌كه می‌تواند رسانه‌یی منتقل‌كننده‌یِ پيام باشد، از يك سو نيز ابزار يا رسانه‌یی مشخص به حساب می‌آيد كه توسعه‌دهنده‌یِ اصلیِ ميزان‌سن از آن‌ها برایِ انتقالِ بسته‌هایِ اطلاعاتیِ بزرگِ خود استفاده می‌كند؛ يعنی نور، صدا، رفتار، حركت، خط، تصوير، عكس و همه‌یِ اين‌ها هنری چند رسانه‌یی را خلق می‌كنند كه برایِ من در حالِ حاضر عالی‌ترين نوعِ هنر و مقدس‌ترين شكلِ سرويسِ فرهنگی است.
البته اگر روايت را در اين ساحتِ كلی تعريف می‌كنم چندان ترسی ندارم چرا كه سال‌ها پيش شاعری از حدودِ شيراز و كلمه، قرآن را به چهارده روايت از بر می‌خوانده و انتقال می‌داده است و بنابراين اضطرابی ندارم اگر كسی اين تعبير از روايت را به خوانش نيز برگرداند و منسوب كند كه خوانش نيز كلمه‌یی برایِ توصيفِ روايت است. بدين سان روايت برایِ من به معنایِ داستان گوییِ صرف نيست اگرچه داستان گویی شمه‌یی مهم از اركان روايت به شمار می‌آيد اما امروزه من توسعه‌دهنده‌گان نرم‌افزارها را هم روايت‌گرانِ جامعه‌یِ اطلاعاتی می‌دانم كه با ابزارهایِ صفر و يكی توسعه‌یِ ويژه‌شان را از روايت‌هایِ انسانی عرضه می‌كنند. و به همين ترتيب نقاشان و طراحان كه روايت‌هاشان را با استفاده از منظرهایِ ارتباطی هم‌چون رنگ و نور و حجم و خط انتقال می‌دهند. پس اجازه بدهيد تعبيرام را سامان‌دهی كنم و كارِ روايت‌گری را انتقالِ بسته‌هایِ اطلاعاتی بدانم و چنان‌كه اشاره شد توصيفی از روايت ارايه كنم كه ممكن است چندان به مذاق خيلی از دوستان خوش نيايد.
روايت از نگاهِ من عبارت است از؛ طراحی، توسعه و انتقالِ بسته‌هایِ اطلاعاتی و يا اصولا هر نوع محتوایی با استفاده از ابزارهایِ متفاوتی هم‌چون نور، خط، رنگ، كلام، تصوير، قصه، نشانه، تاثر، احساس، بافت، انگاره، كد و داده‌هایِ الكترونيكی و از منظرِ هر يك از رسانه‌هایی كه محملِ اين انتقال باشند؛ هم‌چون نمايش، رقص، داستان، ويديو، روزنامه، فيلم، گرافيك، نقاشی، معماری، وب، چندرسانه‌یی‌ها و گرافيك‌هایِ پويا.
بر همين مبنا افتخار دارم خودام را توسعه‌دهنده‌یِ ساده‌یِ روايت در حوزه‌هایِ گوناگونِ فرهنگ و اطلاعات بدانم و تمامِ كوشش‌ام را از اين پس در راهِ توليدِ برنامه‌هایِ متناسب با دنيایِ اطلاعات و ارتباطات و جامعه‌یِ اطلاعاتی به كار گيرم و تفاوتِ چندانی هم در نوعِ رسانه‌هایِ تخصصی‌ام از جمله؛ ته‌آتر، سينما، ويديو، داستان، آموزش‌هایِ سنتی و الكترونيك، وب، چندرسانه‌یی‌ها و طراحی‌هایِ پويا قايل نباشم. هرچند ته‌آتر هميشه از برادران و خواهرانِ ديگراَش جذاب‌تر، ديدنی‌تر و متعالی‌تر جلوه كرده است.
ايدون باد، ايدون‌تر باد.
يا علی!

No comments:

Post a Comment

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد