2010/05/10

دیباچه‌یی بر حضور در دنیایِ درام‌نویسی

-->
"نمايش‌نامه نويسي عشق است، احساس و الهام است. نمايش‌نويسي استعدادِ ناب مي‌طلبد و تنها كساني قادرند در اين عرصه‌یِ هنری حضور داشته باشند كه نيروهایِ طبيعت، ذهن و مغز و زبان و فكرشان را متمركز و تربيت برایِ اين امرِ خطير كرده باشند. بنابراين اگر استعدادِ اين كار را نداريد به فكرِ هنرِ ديگری باشيد"
اين جمله و جمله‌هایِ مشابه كه معمولا علاقه‌مندانِ به حرفه‌یِ نمايش‌نامه نويسي را در ورود به دنيایِ يكي از جذاب‌ترين كسب و كارهایِ جهان بر آستانه ميخ‌كوب مي‌كند، دي‌روز و امروز و فردا از زبانِ بسياری از ريش و پشم‌دارانِ قلعه‌یِ بسته‌یِ نمايش‌نويسیِ جهان و به ويژه مملكتِ گل و بلبلِ خوداِمان شنيده شده و خواهد شد. آن‌ها معتقداَند قبایِ رسالتِ نمايش‌نويسي تنها بر اندامِ پراستعداد و الهام‌خيزِ خوداِشان دوخته شده و حتا اگر مجبور باشند، پس از مرگ نيز اين قبا را با نارضايتیِ تمام به ديگری واگذار ‌كنند، تلاش مي‌كنند لااقل مريدی حلقه به گوش و مستعد را كه ساليانِ بسيار نوچه‌گي و ذلالت و حقارت و چاپلوسي و بنده‌گي و جان‌نثاری را با گوشت و پوست و استخوان آميخته‌، بدين افتخار نايل آورند.
اما آيا نمايش‌نويسي يك امتيازِ خارق‌العاده است كه خداوندِ كريم تنها در اختيارِ عده‌یی معدود و محدود قرار داده؟ يعنی ما بايد باور كنيم كه كرامت و فضل و بخشش و عنايتِ خداوند تنها نصيبِ عده‌یی از مابه‌تران شده و مابقیِ بنده‌گانِ خداوند از آن محروم‌اند؟ البته عده‌یی خواهند گفت عدالت به مفهوم تشابه نيست، به معنایِ تساوي است. قبول! اما آيا غير از اين است كه رحمتِ خداوندی هم‌چون باران است كه بر همه‌گان به يك‌سان مي‌بارد و اين زمين است كه بنابه توانايي در جايي پرتقال مي‌روياند و در جايي گلابي. من بر اين عقيده‌ام كه رحمتِ پروردگارِ عالميان به يك اندازه در اختيارِ هر زمينی قرار مي‌گيرد اما هر زمين با توجه به موقعيتِ جغرافيايي، امكاناتِ زيست‌محيطی و منابعِ زيرزميني و مجموعه‌یِ توانايي‌هایِ ويژه‌یِ خود، محصولِ خاصي را توليد مي‌كند. اما به هرحال محصولی را توليد مي‌كند.
من البته اصراری ندارم كه همه‌یِ مردمِ دنيا نمايش‌نامه‌نويس بشوند كه البته اگر چنين هم بشود چه نيكاروز خواهد داشت زمينِ وامانده‌یِ خاكي. اما مي‌گويم كه همه یِ مردمِ دنيا اگر بخواهند و علاقه‌مند باشند و امكاناتِ وجودیِ خود و منابعِ اطلاعاتي و دانشِ شناخت‌شناسانه‌یِ خود را درك، متمركز و باور كنند، مي‌توانند نمايش‌نامه نويس بشوند. معلوم است كه علايقِ ما شغل، حرفه، كسب و كار و اصولا نوعِ زنده‌يِ ما را تعيين مي‌كنند اما اين به معنایِ آن نيست كه كسي استعدادِ فلان كار را ندارد كه اگر چنين بي‌انديشيم به گمان‌اَم كمي ناسپاسي به پيش‌گاهِ خداوند برده‌ايم.
استعداد چيزي جز تواناييِ استفاده از منابع، امكانات و موجودي‌هایِ درون و بيرونِ هر انسان نيست. و توانايي اصولا امری اكتسابي است و با تمرين و ممارست، دقت، تلاش و پشت‌كار به دست مي‌آيد. باز هم تاكيد مي‌كنم ممكن است من به نمايش‌نويسي علاقه‌یی نداشته باشم. اين متفاوت است با اين‌كه استعداداَش را ندارم. نمايش‌نويسي به استعداد نياز ندارد. به علاقه، توانايي، انضباط، ديد، آموزش و كارِ مداوم نياز دارد. البته شاخصه‌هایِ ديگری هم وجود دارد كه به وقت‌اش اشاره خواهد شد. اينك همين بس كه نمايش‌نويسي يك امتيازِ انحصاری برایِ اثباتِ رانت‌خواری در محضرِ كرامت و رحمتِ خداوندی نيست.
اما واقعا نمايش‌نامه‌نويسي چيست؟ به گمان‌ام نمايش‌نامه‌نويسي يك فعاليتِ مستمر برایِ دركِ دراماتيكِ جهان و پديده‌ها و محتوايِ موجود در عالم است. نمايش‌نويسي پردازشِ داده‌هايي است كه به وفور در اطرافِ ما و در درون و برونِ آدميان و اشيا و پديده‌هایِ مرتبط با آن وجود دارد و فرقِ آن با حرفه‌ها و كسب و كارها و اصولا روايت‌هایِ ديگر، نوعِ پردازش، ابزارِ پردازش و هدف و غايتِ پردازش است كه در طولِ آموزشِ نمايش‌نويسي مي‌توان به آن‌ها پرداخت.
بگذاريد برایِ رفعِ هر سوءتفاهمي مثالي از خوداَم بزنم؛ اين‌كه من فكر كنم ميلادِ  اكبرنژاد يك موجودِ خاص است كه استعدادِ خاصي دارد و چيزهايي را مي‌داند كه ديگران نمي‌دانند و الهاماتي بر او نازل مي‌شوند كه ديگران از آن بي‌بهره‌اند، به همان اندازه خنده‌دار است كه بگوييم در ابتدایِ قرنِ بيست‌ويكم سپاهِ عثماني با اسب و شمشيرهایِ برهنه در برابرِ ارتشِ پست‌مدرنِ تمام الكترونيكِ متفقيني از آمريكا و فرانسه و چين و روسيه و كانادا و انگليس پيروز پيروز آمده است. خب البته بسياری از دوستانِ بزرگ‌وارِ‌ من اين لطيفه را قابلِ باور مي‌دانند، همان‌طور كه آن‌ها نمايش‌نويسي را هم حاصلِ يك الهامِ شبانه در تالابي از نور و خلسه و احساس مي‌دانند. من فقط به يك دليل نمايش‌نامه مي‌نويسم؛ اين حرفه‌یِ من است و من حرفه‌ام را دوست دارم. همان‌طور كه كارگرداني را بسيار بيش‌تر دوست دارم و معتقداَم به‌ترين كسب‌وكارِ جهان است. البته من كدنويسي برایِ وب و مالتي‌مديا را هم دوست دارم و معلوم است كه كسي برایِ كدنويسي نمي‌گويد بايد الهاماتي را در نيمه‌شب تجربه كرده باشي. شكي نيست كه بسياری از دوستان، معلمان و پيش‌كسوتانِ اين عرصه ممكن است نه تنها با من مخالف باشند بل‌كه از من به‌تر هم بنويسند يا اين‌كه اطلاعاتِ بيش‌تری داشته باشند يا آن‌كه صاحبِ نظراتِ والاتری باشند اما اين به آن دليل نيست كه ارتباطاتِ ماورايي‌تری نسبت به من با عالمِ الهامات دارند. در اين ميان شايد كه دوستان‌ام عشق‌اشان نمايش نوشتن بوده اما برایِ من حداقل در طولِ سال‌هايي كه نوشته‌ام اين هم‌واره يك كسب‌وكار به شمار مي‌آمده است. معلوم است كه وقتی شما در كسب‌وكاری به مدتِ بيش از ده‌سال كوشش كرده باشيد، سعي مي‌كنيد پس از مدتي آن را هم‌چون يك مهارت به ديگر علاقه‌مندانِ اين حرفه نيز بي‌آموزيد، تا از يك‌سو با ورودِ افرادِ بيش‌تر به اين حوزه دامنه‌یِ آن گسترش يابد و از سویِ ديگر بازارِ پررونق‌تری فراهم آيد و از قبالِ گسترشِ بازار، نوآوری به يك ايده تبديل شود نه يك بازی، به يك راه‌كار برایِ‌مانده‌گاری در بازار تبديل شود نه يك مدِ زودگذرِ فخرفروشانه. و به دنبالِ آن معلوم است، سودی كه بر اين بازار حاكم مي‌شود به سمتِ مصرف كننده‌گان سرازير خواهد شد و شما مي‌دانيد كه هرچه مشتری در يك بازار بيش‌تر شود آن كسب‌وكار برایِ صاحبان‌اش سودآوریِ بيش‌تری خواهد داشت. خواهش مي‌كنم از جملاتِ آقايان استفاده نكنيد كه اين هنر است و هنر فروختني نيست و از اين حرف‌هایي كه صدوپنجاه سال است درام‌نويسيِ ما را در محدوده‌یِ چندنفر محصور كرده و چنان‌كه واضح است، تكرارِ مكررات بدونِ‌اتصال به بازارِ جهاني آن هم در آستانه‌یِ پيوستن به تجارتِ جهاني، سرنوشتی هم‌چون صنعت و مشاغلِ ديگر كه در حوزه‌یِ يك كشورِ جهانِ سومی نگه‌مان داشته، در انتظارِ درام‌نويسي بوده و خواهد بود.
فراموش نكنيم كه سوددهي لزوما به معنایِ پول در آوردنِ بيش‌تر نيست. مگر شما وقتی كالايي را مي‌خريد فقط به ميزانِ سود و زيانِ آن مي‌انديشيد؟ دي‌وي‌دي پليری كه دي‌روز خريده‌ايد آيا فقط جنبه‌یِ مالي دارد؟ يعني لذتي كه از ديدنِ قهرمانِ يانگ ييمو و شنيدنِ صدایِ سه‌بعدیِ آن و رنگ‌اميزیِ كم‌نظيراَش مي‌بريد شاملِ اين سود نمي‌شود؟ تعدادِ آدم‌هايي كه به دايره‌یِ علاقه‌مندانِ فرمت‌هایِ دي‌وي و اچ‌دي اضافه مي‌شوند آيا شاملِ گسترشِ بازارِ آن نيستند؟ به همان اندازه تعدادِ آدم‌هايي كه يك نمايش‌نامه را مي‌خوانند يا مي‌بينند آيا در گسترشِ بازارِ آن؛ گيرم كه فرهنگي باشد اين بازار تاثيري نمي‌گذارند؟ بديهي است كه اين گسترشِ فرهنگ، گسترشِ اقتصادی را نيز در همه‌یِ زمينه‌ها موجب خواهد شد. چرا كه لذتِ ديدنِ يك نمايشِ خوب انرژیِ بيش‌تری را برایِ تلاش و كوشش در عرصه‌هایِ گوناگونِ اقتصادی و اجتماعيِ ديگر فراهم مي‌كند و اين به خودیِ خود در حركتِ چرخِ عظيمِ اقتصادی، فرهنگي و اجتماعيِ كلِ كشور موثر خواهد بود و به همين ترتيب دست‌اندركارانِ اين كسب‌كار نيز از اين حاشيه‌یِ سودآوری بهره‌ها خواهند برد و كمي به حساب‌هایِ بانكي و حياب‌هایِ ذهني و حساب‌هایِ لذت‌بخشِ روانی و انرژی‌هایِ دروني‌شان اضافه خواهد شد.
شما از اين مناسبات بداِتان مي‌آيد؟ به ديگران كار نداشته باشيد! شما به ويژه علاقه‌منداني كه تازه گام در اين مسير مي‌گذاريد، با تاييدِ نظراتِ ريش‌وپشم داران به خودتان و هم‌نوعان‌اتان آسيب مي‌رسانيد. شما كافي است به اين مديوم علاقه داشته باشيد! اين گامِ اول است. گامِ دوم آموزش است و به دنبالِ آن خوب ديدن، خوب شنيدن و دريافتِ بي‌واسطه‌، كامل و متمركزِ داده‌هایِ عاطفي، فيزيكي، رواني، فرهنگي، اجتماعي، علمي و عمليِ جهان و پردازشِ دقيق و درست با استفاده از قوه‌یِ تخيل، عقل، احساس و عاطفه‌یِ خويش و تكميل و بازنگری و ويرايش و سپس ارايه‌یِ آن برایِ قرارگرفتن در حوزه‌یِ نقادیِ جامعه و در نتيجه دست‌رسيِ عموم به آن است. اين البته كارِ آساني نيست، اما هيچ كسب‌وكاری آسان نيست. شما كه گلدكويستی نيستيد و نمي‌خواهيد يك‌شبه ميلياردر شويد. شما يك انسانِ عاقل و بالغ‌ايد و مي دانيد كسب‌وكارهایِ واقعي با تلاش و دقت و بازاريابي و ايده و انگيزه و آموزش رشد مي كنند و ميلياردرهایِ واقعي نيز با كسب‌وكارهایِ واقعي و شرافت‌مندانه به اين نقطه رسيده‌اند. خدا را چه ديديد؟ شايد شما بيل گيتسِ دنيایِ توسعه‌یِ روايت شديد؛ روايتِ دراماتيك.
با اين توضيحات مي توان نتيجه گرفت كه اگر شما تمايل داشته باشيد در اين حيطه نانِ حلال كسب كنيد، بايد آستين‌ها را بالا بزنيد. وقت‌اش شده به همه ثابت كنيم كه نوشتن نه استعدادِ آسماني مي‌خواهد، نه الهام‌هایِ شبانه. تنها كار، كار، كار و ديگر هيچ! معلوم است كه برایِ درست انجام‌يافتنِ كار به فراگيری، انضباط و پشت‌كار نياز داريد. پس معطل نكنيد. مهارت‌هایِ نمايش‌نويسي را از همين لحظه بي‌آموزيد! به كسب‌وكاری به نامِ توسعه‌یِ روايت‌هایِ دراماتيك خوش آمديد!
یا علی!

1 comment:

  1. از شما دعوت مي شود كه شماره بيست وششم اين نشريه را ببينيد.البته اگر دوست داشتيد.مي توانيد ما را لينك كنيد.براي ما مطلب بفرستيد و باز هم ما را بخوانيد.[لبخند]

    ReplyDelete

با سلام و سپاس از محبت‌اِتان
لطفن در قسمت پايينِ محلِ نظرات بخشِ مربوط به نام و آدرس
Name / URL
را كليك كنيد تا بتوانيد نام و نشاني تان را هم بنويسيد
ضمنن با توجه به برخي مشكلاتِ پيش‌آمده، يادداشتِ شما پس از خوانش در وب‌لاگ قرار داده خواهد شد